مي ترسم. ديگر جراتش را ندارم. به هزار و يك دليل.امروز و فردا مي كنم و در انتظار يك معجزه ام، يك تلنگر، يك نشانه. چيزي كه مطمئن نيستم هيچ وقت پيدا شود.كاش مي شد زندگي كنم. روزي بيست و چهار ساعت. حتي وقتي كه خوابم مي خواهم زندگي كنم.
ارسال یک نظر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر