۱۳۹۳ آذر ۸, شنبه

بازی های گرسنگی، درگیری این روزهای من

ژانر فانتزی و علمی تخیلی بطور کلی ژانر مورد علاقه ام نیست. با این حال برخی اوقات این دست آثار شکل حماسی به خودشان می گیرند و تماشای آنها تبدیل به یک تجربه عمیق و لذت بخش می شود. مثل سه گانه ماتریکس، مثل هری پاتر و این اواخر تا حدودی بازی های گرسنگی. جالب است که اغلب این آثار نیز دنباله دار اند، حداقل سه قسمت. انگار برای پروراندن داستانی با این وسعت، یک کتاب سیصد صفحه ای یا یک فیلم دو ساعته کافی نیست.

بطور خاص من طرفدار هری پاتر هستم. هرچند برای بسیاری افراد که فقط به بخشهایی از آن ناخنک زده اند یا صرفا آن را با فیلمهایش شناخته اند، هری پاتر چیزی بیشتر از یک قصه جادوگری کودکانه نیست. اما جهانی که رولینگ در کتابش ساخته واقعا چیز دیگری است. هرچند بخشهای آغازین هری پاتر و شروع داستان حسی بیش از یک داستان کودکانه معمولی به خواننده منتقل نمی کند، اما به مرور و هرچه پیشتر می روید ابعاد عظیم و ساختار مینیاتورگونه و مسحور کننده این داستان خود را به خواننده می نمایاند.

بازی های گرسنگی البته به هیچ عنوان با هری پاتر قابل مقایسه نیست. بخصوص قسمت اول که چیزی جز یک فیلم اکشن فانتزی نیست و اصلا آدم را به دیدن قسمت دوم ترغیب نمی کند. به همین دلیل قسمت دوم این تریلوژی یعنی The Hunger Games: Catching Fire بیش از یک سال در هارد کامپیوتر من خاک می خورد. با این حال ماه پیش این فیلم را دیدم و بر خلاف انتظارم، از آن خوشم آمد. بخصوص جایی که داستان قطع شد به شدت من را نسبت به دانستن ادامه داستان حریص کرد. آنقدر که منتظر قسمت بعد نشدم و کتاب آن را دست گرفتم.

Hunger games ook cover

مدتها بود که می خواستم خواندن یک کتاب را به زبان اصلی شروع کنم. با چند کتاب سعی کردم، اما به دلایلی همان اوایل کار خواندن شان را رها کردم. اما این بار مصمم هستم کتاب آخر بازی های گرسنگی را به زبان انگلیسی بخوانم. The Hunger Games: Mockingjay ، تعداد 370 صفحه دارد و تا این لحظه 50 صفحه اش را خوانده ام. خلاصه این چالش نه چندان بزرگ این روزهای من است.

۱۳۹۳ آبان ۱۵, پنجشنبه

درباره فیلم Behind the candelabra

مطمئن نیستم، اما فکر می‌کنم فیلمی که میخواهم معرفی کنم با وجود بازیگران و کارگردان مطرح یکی از فیلمهای مهجور و کمتر دیده و گفته شده سالهای اخیر است. شاید چون یک فیلم تلویزیونی بوده است. شاید هم اصلا آنطورکه من فکر میکنم نیست واین فقط تصور من است. به هرحال، Behind the candelabra که ترجمه‌اش می‌شود "پشت شمعدان" یا یک چنین چیزی، فیلمی است که هفته پیش دیدم.

سال ساخت فیلم ۲۰۱۳ و محصول شبکه تلویزیونی HBO است. کارگردان آن هم استیون سودربرگ است، کارگردان فیلم‌های معروفی همچون Traffic, Erin Brockovich, Che و سری فیلم‌های دارودسته Ocean's.

فیلم سالهای آخر زندگی لیبراچی، پیانیست را به تصویر کشیده. نقش لیبراچی را مایکل داگلاس بازی کرده ومت دیمن هم نقش معشوقه او، اسکات را! فیلم یک زندگینامه است و تا حدودی حال وهوایش من را به یاد فیلم Man on the moon میلوش فورمن با بازی جیم کری انداخت.



فیلم Behind the candelabra یکی از آن فیلمها است که اگر بخواهید از نقش گریم در بازی بازیگران یادکنید بدون شک به یادش می‌افتید. نقش آفرینی درخشان دو بازیگر اصلی این فیلم بویژه مایکل داگلاس بسیار مدیون گریم است.

در مجموع فیلمی دلنشین ودیدنی است و توصیه می‌کنم به دیدنش. فقط مراقب باشید فیلم را کجا و با کی می‌بینید. چون تم اصلی فیلم همجنسگرایی است. خلاصه از من گفتن بود.