فیلم "همیشه پای یک زن در میان است" از همان ابتدا که خبر ساختش منتشر شد با توجه به کارگردان و بازیگران نامدارش فیلمی توجه برانگیز و وسوسه کننده به نظر میرسید. مخصوصا بعد از منتشر شدن عکسها و کلیپ و پشت صحنههای آن. هنگام جشنواره، این فیلم هم مانند سایر فیلمهای مطرح مورد توجه خاص ممیزین قرار گرفت و صحبت از جرح و تعدیل و عدم نمایشش به گوش رسید. این هم عطش دیدن این فیلم را بیشتر می کرد و بر خاص و قابل توجه بودن فیلم صحه میگذاشت.
اما وقتی منتقدان فیلم را دیدند، به سردی با آن برخورد کردند و اتفاق نظری مبنی بر ضعیف بودن فیلم نزد ایشان حاصل شد.
این چند مدتی هم که از اکران عمومی آن گذشته علی رغم فروش خوب فیلم، با اغلب دوستان و آشنایانم که فیلم را دیدهاند وقتی صحبت می کردم از فیلم اظهار رضایت نمی کردند و حداکثر به دلیل بازی برخی از بازیگران، فیلم را قابل تحمل میدانستند.
با چنین پیش زمینه فکری به دیدن فیلم رفتم. ازبرآیند نظر منتقدین و مردم انتظار داشتم فیلمی ببینم با بازی های خیره کننده اما با داستان و ساختاری پراکنده و نامنسجم. همینطور هم بود. با این وجود از فیلم بدم نیامد، هرچند که میشد فیلم بسیار بهتری باشد.
خط داستانی باریک کمرنگ
همیشه پای... فاقد داستان در قالب آشنای آن است. داستان همیشه پای... یک خط باریک کمرنگ است که در پس زمینه سکانس های فیلم حضوری ناپیدا دارد. در چنین فیلمی بار اصلی جذابیت بر دوش تکتک سکانسها است و نه کشش های داستانی و بافت دراماتیک. این البته عیب تلقی نمی شود. چون همیشه پای... فیلمی کمدی است و از فضایی فانتزی برخوردار است و ظاهرا بنایش بر این بوده و نوع کمدیاش این رویکرد را ایجاب می کرده. هر سکانسی که در فیلم همیشه پای... خوب از کار درآمده، لحظات خوب فیلم را رقم زده و هر سکانسی که ضعیف ساخته شده باعث افت و ضعف فیلم گردیده است. ضمن اینکه یک ضعف مهم در فیلم وجود دارد. اینکه اجزا و سکانسهای فیلم ارتباط محکمی با هم ندارند و شکل آیتم های طنز مستقلی را گرفته اند.
در فیلم هم سکانسهای خوب هست و هم سکانس های ضعیف. سکانسهای خوب حاصل شخصیتهای جذاب، موقعیتهای نمایشی مناسب و دیالوگها و شوخیهای درست و حساب شده است. فقدان هر یک از این سه عامل منجر به سکانسی ضعیف شده است.
بازی ها و شخصیت ها
بخش زیادی از بار فیلم بر دوش شخصیتهای آن است. می توان گفت نقش شخصیتها در جذابتر کردن فیلم بیش از موقعیتها و رخدادها است. هرجا شخصیت بر موقعیت غالب شده، سکانس خوب از آب درآمده. به عکس هروقت که موقعیت ضعیف بوده یا شخصیت اصلی صحنه یکی از چند شخصیت جذاب فیلم نبوده، سکانس هدر رفته است.
رضا کیانیان در فیلم، شخصیتی بی نظیر و ماندنی در سینمای ایران خلق کرده است. بخصوص در سکانسی که به مریم پیشنهاد ازدواج می دهد تماشاگر را شگفت زده و شوکه می کند. گلشیفته فراهانی عالی است و حس مظلومیت و در کنار آن انتقام جویی موجود در نقش را یکجا منتقل می کند. مهران مدیری مثل همیشه بازیاش بیرونی است و موفق میشود آنچه از این نقش انتظار می رفته ایفا کند. با این حال حضور او به جذابیت اثر نمیافزاید و تنها ظاهر و شکل و شمایل اوست که برای تماشاگر تازگی دارد. آن هم تنها برای چند لحظه. حسن معجونی در نقش کوتاه مامور نیروی انتظامی فوقالعاده است. همچنین صبا کمالی هم در ارائه تیپ منشی، موفق است.
از سوی دیگر شخصیت پدر و مادر مریم ،بویژه پدر، حضوری آزار دهنده و عصبی کننده دارند. همچنین شخصیت خدمتکار هم علی رغم حضور نسبتا زیادی که دارد و تلاشی که برای شیرینتر شدن میکند کاملا زاید است و هیچ چیز به فیلم اضافه نمی کند. شخصیت همکار مرد مریم هم با نوع گویش زنانهاش هیچ جذابیتی ندارد. اغلب شخصیت های گذری و کوتاه فیلم بیش از آنجه جذاب باشند، آزار دهنده اند.
حبیب رضایی با اینکه مسئولیت بازیگردانی و انتخاب بازیگران را به عهده داشته، ظاهرا از خودش غافل شده و بازی اش بی حس و حال و یکنواخت از کار درآمده.
زنان دغلباز، مردان هوسران
تاکید زیاد فیلم بر موضوع مکر زنانه و سستیهای مردانه به فیلم ضربه زده.اغلب سکانسهای با این تم موضوعی سطحی و شعاری از کار درآمده اند. از جمله سکانس تصادف پشت سر هم ماشینهایی که برای مریم ترمز می کنند. ضمن اینکه این صحنه قبلا در همین فیلم تکرار شده بود و اگر هم قرار بود جذابیتی می داشت تکرار آن باعث از بین رفتن جذابیتش می شد. از دیگر سکانسهای قابل اشاره در این مورد سکانس انتظار حبیب رضایی در رستوران و سکانسی که حبیب رضایی، دختر دزد را سوار میکند را میتوان نام برد که هیچ کدام سکانسهای قابل توجهی نیستند. به نظرم همه این سکانسها را میشد از فیلم در آورد و نه تنها چیزی از فیلم کم نمیشد بلکه باعث ارتقاء سطح آن نیز می گردید.
نتیجه
همیشه پای یک زن در میان است فیلم کوتاه خوبی می شد اگر نیمی از شخصیتها و موقعیتها و شوخیهای آن حدف میشد، یا اینکه پرداخت مجددی در فیلمنامه آن صورت میگرفت و شخصیتها و موقعیتها جایگاه خود را در اثر پیدا میکردند. کلا ضعف اصلی فیلم، از فیلمنامه آن ناشی شده.
اما وقتی منتقدان فیلم را دیدند، به سردی با آن برخورد کردند و اتفاق نظری مبنی بر ضعیف بودن فیلم نزد ایشان حاصل شد.
این چند مدتی هم که از اکران عمومی آن گذشته علی رغم فروش خوب فیلم، با اغلب دوستان و آشنایانم که فیلم را دیدهاند وقتی صحبت می کردم از فیلم اظهار رضایت نمی کردند و حداکثر به دلیل بازی برخی از بازیگران، فیلم را قابل تحمل میدانستند.
با چنین پیش زمینه فکری به دیدن فیلم رفتم. ازبرآیند نظر منتقدین و مردم انتظار داشتم فیلمی ببینم با بازی های خیره کننده اما با داستان و ساختاری پراکنده و نامنسجم. همینطور هم بود. با این وجود از فیلم بدم نیامد، هرچند که میشد فیلم بسیار بهتری باشد.
خط داستانی باریک کمرنگ
همیشه پای... فاقد داستان در قالب آشنای آن است. داستان همیشه پای... یک خط باریک کمرنگ است که در پس زمینه سکانس های فیلم حضوری ناپیدا دارد. در چنین فیلمی بار اصلی جذابیت بر دوش تکتک سکانسها است و نه کشش های داستانی و بافت دراماتیک. این البته عیب تلقی نمی شود. چون همیشه پای... فیلمی کمدی است و از فضایی فانتزی برخوردار است و ظاهرا بنایش بر این بوده و نوع کمدیاش این رویکرد را ایجاب می کرده. هر سکانسی که در فیلم همیشه پای... خوب از کار درآمده، لحظات خوب فیلم را رقم زده و هر سکانسی که ضعیف ساخته شده باعث افت و ضعف فیلم گردیده است. ضمن اینکه یک ضعف مهم در فیلم وجود دارد. اینکه اجزا و سکانسهای فیلم ارتباط محکمی با هم ندارند و شکل آیتم های طنز مستقلی را گرفته اند.
در فیلم هم سکانسهای خوب هست و هم سکانس های ضعیف. سکانسهای خوب حاصل شخصیتهای جذاب، موقعیتهای نمایشی مناسب و دیالوگها و شوخیهای درست و حساب شده است. فقدان هر یک از این سه عامل منجر به سکانسی ضعیف شده است.
بازی ها و شخصیت ها
بخش زیادی از بار فیلم بر دوش شخصیتهای آن است. می توان گفت نقش شخصیتها در جذابتر کردن فیلم بیش از موقعیتها و رخدادها است. هرجا شخصیت بر موقعیت غالب شده، سکانس خوب از آب درآمده. به عکس هروقت که موقعیت ضعیف بوده یا شخصیت اصلی صحنه یکی از چند شخصیت جذاب فیلم نبوده، سکانس هدر رفته است.
رضا کیانیان در فیلم، شخصیتی بی نظیر و ماندنی در سینمای ایران خلق کرده است. بخصوص در سکانسی که به مریم پیشنهاد ازدواج می دهد تماشاگر را شگفت زده و شوکه می کند. گلشیفته فراهانی عالی است و حس مظلومیت و در کنار آن انتقام جویی موجود در نقش را یکجا منتقل می کند. مهران مدیری مثل همیشه بازیاش بیرونی است و موفق میشود آنچه از این نقش انتظار می رفته ایفا کند. با این حال حضور او به جذابیت اثر نمیافزاید و تنها ظاهر و شکل و شمایل اوست که برای تماشاگر تازگی دارد. آن هم تنها برای چند لحظه. حسن معجونی در نقش کوتاه مامور نیروی انتظامی فوقالعاده است. همچنین صبا کمالی هم در ارائه تیپ منشی، موفق است.
از سوی دیگر شخصیت پدر و مادر مریم ،بویژه پدر، حضوری آزار دهنده و عصبی کننده دارند. همچنین شخصیت خدمتکار هم علی رغم حضور نسبتا زیادی که دارد و تلاشی که برای شیرینتر شدن میکند کاملا زاید است و هیچ چیز به فیلم اضافه نمی کند. شخصیت همکار مرد مریم هم با نوع گویش زنانهاش هیچ جذابیتی ندارد. اغلب شخصیت های گذری و کوتاه فیلم بیش از آنجه جذاب باشند، آزار دهنده اند.
حبیب رضایی با اینکه مسئولیت بازیگردانی و انتخاب بازیگران را به عهده داشته، ظاهرا از خودش غافل شده و بازی اش بی حس و حال و یکنواخت از کار درآمده.
زنان دغلباز، مردان هوسران
تاکید زیاد فیلم بر موضوع مکر زنانه و سستیهای مردانه به فیلم ضربه زده.اغلب سکانسهای با این تم موضوعی سطحی و شعاری از کار درآمده اند. از جمله سکانس تصادف پشت سر هم ماشینهایی که برای مریم ترمز می کنند. ضمن اینکه این صحنه قبلا در همین فیلم تکرار شده بود و اگر هم قرار بود جذابیتی می داشت تکرار آن باعث از بین رفتن جذابیتش می شد. از دیگر سکانسهای قابل اشاره در این مورد سکانس انتظار حبیب رضایی در رستوران و سکانسی که حبیب رضایی، دختر دزد را سوار میکند را میتوان نام برد که هیچ کدام سکانسهای قابل توجهی نیستند. به نظرم همه این سکانسها را میشد از فیلم در آورد و نه تنها چیزی از فیلم کم نمیشد بلکه باعث ارتقاء سطح آن نیز می گردید.
نتیجه
همیشه پای یک زن در میان است فیلم کوتاه خوبی می شد اگر نیمی از شخصیتها و موقعیتها و شوخیهای آن حدف میشد، یا اینکه پرداخت مجددی در فیلمنامه آن صورت میگرفت و شخصیتها و موقعیتها جایگاه خود را در اثر پیدا میکردند. کلا ضعف اصلی فیلم، از فیلمنامه آن ناشی شده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر