این روزها نمایش کرگدن به کارگردانی فرهاد آییش در تئاتر شهر، درحال اجرا است. علاقمندان تئاتر، همه دوست دارند که به تماشای این نمایش بروند. از طرفی از اینجا و آنجا اخباری به گوش میرسد که اوضاع تئاتر شهر بحرانی است و اگر فکری به حال آن نشود، امروز و فردا است که این محل اصلی نمایش کشورمان فرو بریزد. در بیان اندازهی خسارت و زیان این فروریختن، گفتهاند که مانند سقوط دو هواپیما وسط شهر تهران است.
یک نگاه ساده به این ماجرا، آدم را با یک معادله چند مجهولی روبرو میکند که هیچ پاسخی هم ندارد.
از سویی باید پرسید که اگر اوضاع تئاتر شهر اینقدر وخیم است. اصلا چرا باید اجازه داد در آن تئاتر اجرا شود و بدین ترتیب با جان این همه تماشاگر و البته بازیگرانی که هرکدام سرمایه ملی کشور اند بازی کرد. اصلا بازیگران چگونه حاضر میشوند در این وضعیت، هر شب روی صحنه بروند؟ یا قضیه آنقدر که میگویند جدی نیست، یا اینکه بازیگران به دلیل عشق به کارشان یا برای برآمدن از پس مخارج زندگیشان یا به هر دلیل دیگری، مجبور به این کار اند.
از سوی دیگر باید بعنوان تماشاگر علاقمند به تئاتر از خود پرسید که آیا در چنین وضعیتی آیا رفتن به تئاتر شهر و نمایش دیدن، با عقل جور در میآید؟ آیا دیدن تئاتر به پذیرفتن اینکه ممکن است آدم زیر آوار بماند و جانش را پای آن بگذارد، میارزد؟ گیرم که تا به حال این اتفاق نیفتاده. اما هشدارهای آگاهان از ماجرا، خبر از خطری جدی میدهد که هر لحظه امکان رخداد آن وجود دارد. با این اوصاف تماشاگر باید قبل از رفتن به تئاتر شهر وصیتهایش را کرده باشد و خود را برای مردن آماده کند!
چه باید کرد؟
اگر به دیدن نمایش نرویم، حاصلش زیان و ضرر مادی و معنوی هنرمندانی است که عزیز مردماند و دوست دارند مزد تلاش خود را از نفس تماشاگران پیش روی خود بگیرند. همچنین نرفتن و ندیدن تئاتر یعنی از دست دادن فرصت دیدن یک تئاتر احتمالا خوب. اما چگونه؟ وقتی که دیدن تئاتر به معنی دست شستن از جان است. آیا این کار عاقلانه است؟
اگر بگوییم تقصیر بازیگران و دست اندرکاران تئاتر است که در چنین شرایطی تن به اجرا میدهند و آنها باید در این شرایط اصلا تئاتر اجرا نکنند تا شاید برای آن فکری شود، این هم نمی شود. چون تئاتر شهر اصلیترین جای اجرای تئاتر ایران است و با کنار رفتن آن ، بسیاری از تئاتری ها جای کار خود را از دست میدهند و از نان خوردن میافتند. ضمن اینکه بعید میدانم کار نکردن تئاتری ها و تعطیلی تئاتر شهر برای کسی مهم باشد و کسی را وادار به انجام کاری نماید.
به نظرم این که منتظر باشیم کسی پیدا شود و دستی به سر تئاتر شهر بکشد و احتمالا برای نگهداری آن دست از ساخت و سازهای اطراف آن بکشد جز خیالپردازی نیست!
خلاصه گیج و ویجم. با وجود اینکه بسیار دوست دارم به دیدن نمایش کرگدن بروم ،اما هنوز دودلام. نمی دانم حرف دلم را گوش کنم یا حرف عقلم را. نظر شما چیست؟
یک نگاه ساده به این ماجرا، آدم را با یک معادله چند مجهولی روبرو میکند که هیچ پاسخی هم ندارد.
از سویی باید پرسید که اگر اوضاع تئاتر شهر اینقدر وخیم است. اصلا چرا باید اجازه داد در آن تئاتر اجرا شود و بدین ترتیب با جان این همه تماشاگر و البته بازیگرانی که هرکدام سرمایه ملی کشور اند بازی کرد. اصلا بازیگران چگونه حاضر میشوند در این وضعیت، هر شب روی صحنه بروند؟ یا قضیه آنقدر که میگویند جدی نیست، یا اینکه بازیگران به دلیل عشق به کارشان یا برای برآمدن از پس مخارج زندگیشان یا به هر دلیل دیگری، مجبور به این کار اند.
از سوی دیگر باید بعنوان تماشاگر علاقمند به تئاتر از خود پرسید که آیا در چنین وضعیتی آیا رفتن به تئاتر شهر و نمایش دیدن، با عقل جور در میآید؟ آیا دیدن تئاتر به پذیرفتن اینکه ممکن است آدم زیر آوار بماند و جانش را پای آن بگذارد، میارزد؟ گیرم که تا به حال این اتفاق نیفتاده. اما هشدارهای آگاهان از ماجرا، خبر از خطری جدی میدهد که هر لحظه امکان رخداد آن وجود دارد. با این اوصاف تماشاگر باید قبل از رفتن به تئاتر شهر وصیتهایش را کرده باشد و خود را برای مردن آماده کند!
چه باید کرد؟
اگر به دیدن نمایش نرویم، حاصلش زیان و ضرر مادی و معنوی هنرمندانی است که عزیز مردماند و دوست دارند مزد تلاش خود را از نفس تماشاگران پیش روی خود بگیرند. همچنین نرفتن و ندیدن تئاتر یعنی از دست دادن فرصت دیدن یک تئاتر احتمالا خوب. اما چگونه؟ وقتی که دیدن تئاتر به معنی دست شستن از جان است. آیا این کار عاقلانه است؟
اگر بگوییم تقصیر بازیگران و دست اندرکاران تئاتر است که در چنین شرایطی تن به اجرا میدهند و آنها باید در این شرایط اصلا تئاتر اجرا نکنند تا شاید برای آن فکری شود، این هم نمی شود. چون تئاتر شهر اصلیترین جای اجرای تئاتر ایران است و با کنار رفتن آن ، بسیاری از تئاتری ها جای کار خود را از دست میدهند و از نان خوردن میافتند. ضمن اینکه بعید میدانم کار نکردن تئاتری ها و تعطیلی تئاتر شهر برای کسی مهم باشد و کسی را وادار به انجام کاری نماید.
به نظرم این که منتظر باشیم کسی پیدا شود و دستی به سر تئاتر شهر بکشد و احتمالا برای نگهداری آن دست از ساخت و سازهای اطراف آن بکشد جز خیالپردازی نیست!
خلاصه گیج و ویجم. با وجود اینکه بسیار دوست دارم به دیدن نمایش کرگدن بروم ،اما هنوز دودلام. نمی دانم حرف دلم را گوش کنم یا حرف عقلم را. نظر شما چیست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر