شاید رابینسون کروزئه چندان هم بهش بد نمیگذشته. کسی چه میداند. شاید اصلا او تصادفی پایش به جزیره باز نشده باشد. چه بسا خود نامردش سیخی چیزی فرو کرده باشد در کشتی و آن را غرق کرده باشد. یکی دو نفر ملوانی را هم که نزدیک بوده نجات پیدا کنند گرفته و بسته به لنگر کشتی و فرستادهشان ته دریا. بعد خودش خوش و خرم و دور از همه آدمیان مزاحم رفته و در جزیره کنار ساحل بساط پهن کرده و قلیانی چاق کرده و کبابی راه انداخته و مشغول باده گساری شده.
این چیزها هم که درباره طبیعت وحشی و حیوانات خونخوار و سختیهای زندگی در جزیره گفته گمانم فقط برای رد گم کردن بوده. تا کسی هوس نکند آن طرفها پیدایش شود و خلوت دلانگیزش را بر هم بزند.
این چیزها هم که درباره طبیعت وحشی و حیوانات خونخوار و سختیهای زندگی در جزیره گفته گمانم فقط برای رد گم کردن بوده. تا کسی هوس نکند آن طرفها پیدایش شود و خلوت دلانگیزش را بر هم بزند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر