خبر کوتاه بود. فرامرز فرازمند تهیه کننده فیلم سنتوری درگذشت. به همین سادگی.
او را نمیشناختم. نمیدانم که بود و چه میکرد. اما این اواخر هرجا که پای فیلمی از مهرجویی درمیان بود نام فرامرز فرازمند هم به چشم میخورد. او یار مهرجویی بود و به کمک او بود که مهرجویی شاهکارهای اخیرش را خلق کرد: لیلا، درخت گلابی، میکس، دختردایی گمشده و سنتوری. همیشه شنیدن این نام، فرامرز فرازمند، حس احترامی در من بر میانگیخت. این نام، نام یک آدم معمولی نمیتوانست باشد. با این طنین و آهنگ و غروری که در آن موج میزند جز از آن یک ایرانی فرهنگ دوست نمیتواند باشد. فرامرز فرازمند به گواهی فیلمهایی که تهیه کرد چنین بود.
برای اینکه بدانیم در دو سه سال اخیر بر فرامرز فرازمند چه گذشت بد نیست یکبار دیگر در ذهن خود ماجرای فیلم سنتوری را مرور کنیم. این بار از دید تهیه کنندهای که سرمایهاش را به پای فیلمی ریخته و به خیال خود فیلمی فرهنگی و ماندگار تهیه کرده. اما وقتی که چشم به اکران فیلمش دارد تا ضررهایش را جبران کند و نتیجه مادی و معنوی اثرش را ببیند، آن بلا سر فیلمش میآید. فیلمی که مجوز ساخت و پروانه نمایش رسمی و قانونی دارد، آنطور جلوی نمایشاش گرفته میشود و آنقدر کش پیدا میکند تا سر از پیادهروها درمیآورد و بی آنکه ریالی نصیب سازندهاش شود در خانههای مردم اکران میشود. این وسط تهیه کننده بیچاره که با رعایت همه قوانین فیلمسازی در ایران و بدون کمک دولت چنین فیلمی ساخته هیچ ساخته کاری از دستش ساخته نیست جز اینکه شاهد این همه بیقانونی باشد و سوختن فیلمش را تماشا کند.
فرامرز فرازمند در سن 55 سالگی و در اثر ایست قلبی در منزل خود درگذشت. بله در 55 سالگی. حتی آنقدر نماند تا شاهد پخش سیدی فیلمش در سوپرمارکتها باشد. شاید دیگر چیزی را باور نمیکرد یا خسته شده بود از این همه امید واهی و امروز و فردا. ترجیح داد کلا قید همه این دلخوشیها را بزند و همه چیز را رها کند. هم سنتوری، هم سینما و هم زندگی را.
فرامرز فرازمند گرچه زود رفت اما عمر پرباری داشت. با این همه شاهکار که به یاری او ساخته شد سینمای ایران تا ابد به او مدیون خواهد بود و به نیکی از او یاد خواهد کرد. اما دلم به حال کسانی میسوزد که این همه سنگ جلوی پای او انداختند و چوب لای چرخش گذاشتند. میخواهم ازایشان بپرسم حالشان چطور است؟
لیلا، درخت گلابی، دختردایی گمشده، میکس و سنتوری. هر وقت به تماشای این فیلمها نشستید و به نام فرامرز فرازمند رسیدید، از او یاد کنید.
او را نمیشناختم. نمیدانم که بود و چه میکرد. اما این اواخر هرجا که پای فیلمی از مهرجویی درمیان بود نام فرامرز فرازمند هم به چشم میخورد. او یار مهرجویی بود و به کمک او بود که مهرجویی شاهکارهای اخیرش را خلق کرد: لیلا، درخت گلابی، میکس، دختردایی گمشده و سنتوری. همیشه شنیدن این نام، فرامرز فرازمند، حس احترامی در من بر میانگیخت. این نام، نام یک آدم معمولی نمیتوانست باشد. با این طنین و آهنگ و غروری که در آن موج میزند جز از آن یک ایرانی فرهنگ دوست نمیتواند باشد. فرامرز فرازمند به گواهی فیلمهایی که تهیه کرد چنین بود.
برای اینکه بدانیم در دو سه سال اخیر بر فرامرز فرازمند چه گذشت بد نیست یکبار دیگر در ذهن خود ماجرای فیلم سنتوری را مرور کنیم. این بار از دید تهیه کنندهای که سرمایهاش را به پای فیلمی ریخته و به خیال خود فیلمی فرهنگی و ماندگار تهیه کرده. اما وقتی که چشم به اکران فیلمش دارد تا ضررهایش را جبران کند و نتیجه مادی و معنوی اثرش را ببیند، آن بلا سر فیلمش میآید. فیلمی که مجوز ساخت و پروانه نمایش رسمی و قانونی دارد، آنطور جلوی نمایشاش گرفته میشود و آنقدر کش پیدا میکند تا سر از پیادهروها درمیآورد و بی آنکه ریالی نصیب سازندهاش شود در خانههای مردم اکران میشود. این وسط تهیه کننده بیچاره که با رعایت همه قوانین فیلمسازی در ایران و بدون کمک دولت چنین فیلمی ساخته هیچ ساخته کاری از دستش ساخته نیست جز اینکه شاهد این همه بیقانونی باشد و سوختن فیلمش را تماشا کند.
فرامرز فرازمند در سن 55 سالگی و در اثر ایست قلبی در منزل خود درگذشت. بله در 55 سالگی. حتی آنقدر نماند تا شاهد پخش سیدی فیلمش در سوپرمارکتها باشد. شاید دیگر چیزی را باور نمیکرد یا خسته شده بود از این همه امید واهی و امروز و فردا. ترجیح داد کلا قید همه این دلخوشیها را بزند و همه چیز را رها کند. هم سنتوری، هم سینما و هم زندگی را.
فرامرز فرازمند گرچه زود رفت اما عمر پرباری داشت. با این همه شاهکار که به یاری او ساخته شد سینمای ایران تا ابد به او مدیون خواهد بود و به نیکی از او یاد خواهد کرد. اما دلم به حال کسانی میسوزد که این همه سنگ جلوی پای او انداختند و چوب لای چرخش گذاشتند. میخواهم ازایشان بپرسم حالشان چطور است؟
لیلا، درخت گلابی، دختردایی گمشده، میکس و سنتوری. هر وقت به تماشای این فیلمها نشستید و به نام فرامرز فرازمند رسیدید، از او یاد کنید.
۲ نظر:
سلام رفیق
من تو رو از مدتها پیش پیدا کردم و تو گوگل ریدرم داشتمت اما به هر حال این اولین نظره :
من آقای فرازمند رو می شناختم . یادش گرامی .
منم مثل تو مدتهاست با مرکز نشر اکاذیب (صدا و سیما)قهرم و البته که سریال بین هم نیستم . حالا باید بازخورد این سریال رو در مردم دید و اقبالش رو در نزد اوتا سنجید .
دوستدار و ارادتمند پیگیر تو : ناجور
سلام
متاسف ام
آن سنگ اندازها چشم دیدن فرازمند ها را ندارند. حال که رفته، یقین که کبکشان خروس خوانی می کند.
این خانه سیاه است.
ارسال یک نظر