۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

به ناچار دق کرد

داریوش مهرجویی در مطلبی کوتاه درباره فرامرز فرازمند چنین نوشت:

"بسیار مایه تاسف است که دوست و همکار عزیزم را بدین گونه از دست رفته می‌بینم. او در این چند سال اخیر بسیار زجر کشید و به هر دری زد گشایشی ایجاد نشد.
به علت سقوط «سنتوری» در طول چهار پنج سال گذشته و بدهی‌های متعدد حاصل از آن، بی‌تفاوتی و بی‌مسئولیتی وام دهندگان چنان عرصه بر او تنگ شد که به ناچار دق کرد."

منبع: خبر آنلاین


همچنین مطلبی درباره فرامرز فرازمند به قلم صوفیانصرالهی منتشر شده که خواندنش را توصیه می‌کنم. هرچند تلخ و تاسف بار است. برای خواندنش به اینجا بروید.

۴ نظر:

ناجورها گفت...

سلام رفیق
یادش به خیر پاییز .
فقط همین به ذهنم رسید بگم .

ارادتمند : ناجور

ناجورها گفت...

دوست خوبم
از اون همه لطفی که بهم داشتی در کامنتت بی کرانه ممنونم ازت .
منم از آشنایی باهات شادم رفیق .

دوستدار و ارادتمند تو : ناجور

عیار تنها گفت...

به قول شاملو:
و خاطره ات تا جاودان ِ جاویدان در گذرگاه ِ ادوار داوری خواهد شد .

عیار تنها گفت...

قصه ی تازه ای نیست. پیشنهاد می کنم مطلب زیر را بخوانی:
http://www.ordibeheshti.blogfa.com/post-90.aspx