این روزها دیگر چنین موقعیتی برایم پیش نمیآید. چون بخش عمده روز را سر کار و پشت میز مینشینم. بعدش هم که میروم خانه دیگر اصلن نا ندارم از جایم تکان بخورم و برعکس دنبال بهانه میگردم واسه نرفتن به آشپزخانه و دررفتن از زیر کارهای محوله! بااین حال هنوز هم یک جورایی با یخچال سر و کار دارم. راستش سرکار هم زیاد پیش میآید که خسته بشوم و دست و دلم به کاری نرود. این جور موقعها همانطور که پشت میز نشستهام در یخچال را باز میکنم. چطور؟ اینطور که مثلن یاهو را باز میکنم و برای صدمین بار ایمیلهایم را چک میکنم یا یک سر به گودر میزنم که ببینم در این ده دقیقه گذشته دنیا دست به دست شده است یا خیر. میشود گفت اینها هم یخچالهای اینترنتی من هستند. درست است که خنک نمیکنند یا یخ نمیزنند. اما دقیقن همان کارکرد ضد بیحوصلگی یخچالهای توی آشپزخانه را دارند.
البته اشتباه نشود، من نمیخواهم الکی سر یخچال رفتن را تایید کنم. هرچه باشد این اتلاف وقت و حتی بالاتر از آن یک جور اعتیاد است. بنابراین سعی کنید زیاد سر یخچال نروید و با این وسوسه مبارزه کنید. به خصوص اگر به کار خود علاقه دارید و نمیخواهید صدای رئیستان در بیاید یا از دسترسیتان به اینترنت جلوگیری شود. رئیسها که منتظر بهانه هستند. گزک دست شان ندهید! خب این هم از پیام اخلاقی این پست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر