امروز در مترو پسر ده یازده سالهای را دیدم که توی یک دست یک ساک کهنه و توی دست دیگرش مشتی خط کش کوچک رنگی با طرح حیوانات بود و همینطور که داشت طول واگن را طی میکرد و از میان مسافرها میگذشت با صدای بلند میگفت "شابلن بدهم، برای شادی بچه، برای سرگرمی بچه، بستهای هزار، برای شادی بچه، برای سرگرمی بچه".
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر