۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

شباهت ایرانی‌ها و هری پاتر

از قدیم گفته‌اند هرچه سنگ است مال پای لنگ است. نمی‌دانم چه حکمتی است که برای این ملت از هر دری می‌رسد. آخر در این هیر و ویر که خود مردم در هزار جور غصه و مشکل غوطه می‌خورند، این زلزله هم سر و کله‌اش پیدا می‌شود و می‌شود قوز بالای قوز. این هم احتمالا از شانس یا دعا یا ارتباطات جادویی و فرازمینی بعضی‌ها است که یک غصه بزرگتر سر مردم هوار شود تا غصه‌های قبلی را اگر چه موقتا از یادشان ببرد.

چرا در این سرزمین جان آدمیزاد اینقدر مفت شده است؟ چرا یک زلزله 6 ریشتری که در بسیاری جاهای دنیا اگر بیاید آب از آب تکان نمی‌خورد، اینجا تبدیل به یک فاجعه ملی می‌شود؟ کجای کار می‌لنگد؟ آیا این مساله با گرانی مرغ، اوضاع بیکاری در کشور، انبوه شرکت‌های بی‌پول و ورشکسته و پروژه‌های تعطیل شده ارتباطی دارد؟ با سیاست‌های خارجی مسئولان و تحریم‌های نفتی چطور؟ یا با بی‌آبرویی و بی‌اعتباری این روزهای ایرانیان پیش چشم خارجی‌ها؟ چرا هرچه بلا است یکباره سر ما آمده و می‌آید؟ اشکال کار کجاست؟

گاهی با خودم فکر می‌کنم ما ایرانی‌ها کمی شبیه "هری پاتر" ایم. نه از این جهت که قدرت جادو داریم یا جارو سواری بلدیم. بلکه از این رو که همه ما اندکی از روح پلید "ولدمرت" را در وجود خود ودیعه داریم. شاید راز رهایی از ولدمرت این باشد که اول با خودمان بجنگیم و مثل رویارویی نهایی هری و ولدمرت، اول بگذاریم این حفره سیاه که در روح و روان ما ریشه کرده نابود شود. نظر شما چیست؟

هیچ نظری موجود نیست: