معضل مشتری نداشتن سینماها در ایران بحثی قدیمی است که به الفاظ گوناگون از آن اسم برده میشود. مثل بحران تماشاگر، قهر تماشاگران از سینما و چیزهایی از این دست. این به قول اهالی سینما بحرانی است که روز بروز بحرانیتر میشود و همه ماندهاند انگشت به دهان که بالاخره چطور میشود مردم را با سینما آشتی داد. صاحبنظران هر یک برای رفع این معضل راهکاری ارائه میدهند. اما هیچکدام از این نسخهها تا به حال دوای درد سینما نبوده و اگر از ساختههای وظین جناب ده نمکی بگذریم باقی فیلمها همچنان دخل و خرجشان با هم نمیخواند. در این خصوص من نه بعنوان یک کارشناس سینما بلکه بعنوان یک تماشاگر بالقوه که مدتها است از ده فرسخی سالن سینما رد نشدهام، اخیرا متوجه نکتهای شدهام و به یک مانع قانونی در این خصوص پی بردهام. بنده بجای اینکه راه دور بروم، برای پیدا کردن جواب مساله به خودم نگاه میکنم. خب به نظر شما چرا من سینما نمیروم؟ واضح است، بجای سینما رفتن کار دیگری دارم. اصولا همه اوقات فراغت من بجای سینما به گرفتن باد گلو و لای لای پیش پیش کردن میگذرد. اوقاتی هم که از این دو کار فارغم، باید چهارچشمی حواسم به تخت بچه باشد و هرگونه حرکت اضافی آن را رصد کنم. وضع مادر بچه که از این هم بدتر است. حالا با این اوصاف به نظر شما دیگه حال سینما رفتن به آدم میمونه؟ نه والا! میبینید چطور سیاستهای رشد جمعیت باعث کسادی سینماها شده. بنابراین برای اینکه دوباره سینماها رونقی بگیرند به نظرم دولت باید برگردد به عقب و سیاست کنترل جمعیت را دوباره فعال نماید. یا اینکه سینماگران عزیز پانزده بیست سال دندان روی جگر بگذارند تا بچههای این نسل به سن سینما رفتن برسند و دوباره سینماها را آباد کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر