یکی از سرگرمیهای من سرکار تماشای قله دماوند است. البته امکان این سرگرمی فقط روزهایی که هوا تمیز است مهیا میشود. که آن هم معمولا زیاد دست نمیدهد. تعداد روزهایی چنان تمیز که بشود از پشت پنجره میز کارم در خیابان میرداماد، دماوند را دید در طول سال حداکثر به تعداد انگشتان دو دست میرسد یا در بهترین حالت انگشتان دو پا را هم به آن اضافه کنید. اما دیگر بیش از این محال است. با این حال همین دیدن گاه و بیگاه این دیو سپید پای دربند خودش لطفی دارد. بعضی چیزها هست که هرقدر ببینید سیر نمیشوید. مثل پل ورسک که هربار از جاده فیروزکوه به سمت شمال میروید یا بالعکس، حتما باید نگاهی به آن بیاندازید و به همسفران هم نشانش دهید، حتی اگر پشت فرمان و مشغول رانندگی باشید، نیم نگاهی به بالا و چند لحظه تماشای ورسک از واجبات است. غیر از راه شمال جای دیگری نرفتهام و از زدن مثالهای بیشتر معذورم.
الان مدت زیادی است که دماوند به من رخ ننموده، شاید دو ماه. امروز که حوصله کارکردن نداشتم بدم نمیآمد که دماوند پیدا بود تا میشد مدتی بدون حرف و حدیث و حرکت بنشینم و تماشایش کنم. مخصوصا چون میدانم تا چند وقت دیگر فرصت تماشای این منظره را به کل از دست خواهم داد. قرار است محل شرکت جابجا شود و جای جدید هم از چهار سو محصور است بین آپارتمانهای قد و نیم قد. متاسفانه روسای بنده جهت انتخاب جای جدید فقط به اینکه چطور بیشترین تعداد آدم را در کمترین فضا جا بدهند توجه داشتهاند و اینکه جای جدید منظره دماوند هم داشته باشد جزو پارامترهای انتخابشان نبوده است.
الان مدت زیادی است که دماوند به من رخ ننموده، شاید دو ماه. امروز که حوصله کارکردن نداشتم بدم نمیآمد که دماوند پیدا بود تا میشد مدتی بدون حرف و حدیث و حرکت بنشینم و تماشایش کنم. مخصوصا چون میدانم تا چند وقت دیگر فرصت تماشای این منظره را به کل از دست خواهم داد. قرار است محل شرکت جابجا شود و جای جدید هم از چهار سو محصور است بین آپارتمانهای قد و نیم قد. متاسفانه روسای بنده جهت انتخاب جای جدید فقط به اینکه چطور بیشترین تعداد آدم را در کمترین فضا جا بدهند توجه داشتهاند و اینکه جای جدید منظره دماوند هم داشته باشد جزو پارامترهای انتخابشان نبوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر