۱۳۹۳ آبان ۷, چهارشنبه

کارتون های امروزی

زیاد می‌گوییم و می‌شنویم که زمان ما، قدیم ترها، فلان چیز چنین بود و چنان. این پست هم از همان‌ها است.


راستش مدتها بود کارتون نمی‌دیدم. اما تازگی ها بخاطر دختر کوچکم خیلی اوقات در خانه تلویزیون روشن است و کم و بیش با کارتون های بچه های این روزها آشنا می‌شوم. تفاوت اصلی کارتون های امروزی با کارتون های زمان ما را اگر بخواهم در یک کلمه بگویم، خشونت شان است. کارتونهای قدیمی لطیف‌تر بودند. معمولا آدمها همدیگر را دوست داشتند و به هم کمک می‌کردند. موضوعات اینها بود، عشق آدم به دیگران، دوستی با حیوانات. یا در بدترین حالت ممکن بود اشک انگیز و غصه ناک باشند. زنبوری که در بدر دنبال مادرش می‌گشت، یا نل که به دنبال مادرش می‌خواست برود پارادایز. خلاصه از این دست موضوعات.


اما کارتون های امروزی انگار مثل فیلمها و سایر پدیده ها مدرن شده اند. دیگر از احساسات رقیقه و اشک و آه و پند و اندرز و اخلاق خبری نیست. همانطور که گفتم کارتون‌های امروزی خشن شده‌اند. منظورم فقط تصاویر و رنگ و لعاب شان نیست، مثل کارتونهای فضایی مدل ترنسفورمرز. بلکه یک جور خشونت زیرپوستی در کارتونهای این دوره و زمانه هست. حتی کارتونهایی که برای خردسالان ساخته شده. نمونه‌اش کارتون برنارد که گمان نمی‌کنم جز برای بچه‌های قبل از دبستان جذابیت داشته باشد. با این حال شخصیت برنارد، علی رغم ظاهر بی آزار و گول زنک، فقط و فقط به دنبال زدن زیرآب بقیه و برنده شدن به هر شکل و قیمت است. جالب است که پایان قسمت های برنارد بعضا حتی خوش هم نیست و خیلی اوقات کارتون با ناکار شدن خود برنارد تمام می‌شود. یا خرگوشهای کارتون Rabbids که دیگر رسما دیوانه‌اند و کارشان درب و داغان کردن همه چیز است. بهترین‌شان باب اسفنجی است که آن هم کم بدآموزی ندارد و بعضی قسمتهایش را نمی‌شود با خانواده دید!

نمی‌دانم خارجی‌ها، این کارتون ها را خودشان هم می‌بینند یا اینکه فقط ویژه اهالی خاورمیانه تولید می‌کنند. تا هرچه بیشتر با خشونت و فوت و فنون وحشی شدن آشنا شوند.
به نظرم اغلب کارتونهای این روزها بیشتر برای بزرگترها است و چه بسا اثری که روی کودکان ممکن است بگذارد از فیلمهای تارانتینوی عزیز، کمتر نیست.

هیچ نظری موجود نیست: