"درونگرایی یک مرض است و آدمی که ساعتها یک گوشه می نشیند و لام تا کام حرف نمی زند، مریض. چنین آدمی نمی تواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد و برای خودش کسی شود."
این نگاه یک جامعه برونگرا است به یک درونگرا...
این نگاه همیشه و همه جا مثل تیری به سمت درونگرایان نشانه رفته است. در مدرسه، در میهمانی ها، در محیط کار و حتی در جمع های خانوادگی. بیچاره درونگراها مدام تحت فشار هستند و خود را در معرض قضاوت بی پایان اطرافیان می بینند.
درجمع سعی می کنند که برای همرنگ جماعت شدن چیزی بگویند. اما حرف زدن شان زورکی است. با هر حرفی که می زنند از خود دور و دورتر می شوند و از درون خالی و خالی تر. با هر کلمه به اندازه یک سخنرانی انرژی مصرف می کنند. اگر هم حس کنند که موفق نشده اند و نتوانسته اند مخاطب خود را متقاعد کنند و همدلی اش را بدست آورند، به هم میریزند. هم ذهنی و هم جسمی. عضلات صورت شان شروع می کند به منقبض شدن. برای فرار از این حال خود را به چیزی سرگرم نشان می دهند. یک سیب برمی دارند و با طمانینه پوست می کنند و بعد ذره ذره به دهان می گذارند تا هرچه بیشتر طول بکشد. یا موبایلی دست می گیرند و بی هدف دکمه می زنند. اینها که می گویم بارها و بارها تجربه اش کرده ام.
با این پست می خواهم بگویم لطفا دست از سر ما درونگراها بردارید و بفهمید که کم حرفی و پرحرفی، زودجوشی و دیرجوشی، تفاوت است، مرض نیست. مثل بلندی و کوتاهی، چاقی و لاغری، رنگ چشم و غیره. و اینکه ما درونگراها به دلیل ویژگی های خود، نقاط قوتی داریم که بقیه ندارند.
چندی است با سایت خانم سوزان کین آشنا شده ام. او سعی می کند درونگراها را با قدرت هاشان آشنا کند. کتابی هم دارد به نام "ساکت، نیروی درونگراها در جهانی که نمی تواند دست از حرف زدن بردارد" و خلاصه برای رفع این ذهنیت نادرست درباره درونگراها تلاش می کند. او همچنین 16 باور خود را با نام مانیفست درونگراها معرفی کرده در اینجا ترجمه اش را می گذارم.
به افتخار همه درونگراها...
مانیفست درونگرایان
1- برای "کسانی که توی خودشان هستند" واژه ای وجود دارد: متفکرین
2- فرهنگ ما به درستی افراد ریسک پذیر (risk-takers) را تحسین می کند، با این حال ما به "افراد پرتوجه" (heed-takers) بیش از همیشه نیاز داریم.
3- تنهایی، یکی از عوامل نوآوری است.
4- دلیل اینکه نوشتن باب شده این است که در یک جامعه برونگرا همه تمایل به ارتباط غیرچشمی و غیرهمزمان (آسنکرون) دارند.
5- دلیل اینکه کودکان را در کلاسهای گروهی آموزش می دهیم این نیست که این بهترین روش یادگیری است، بلکه چون این کم هزینه ترین روش است. و جز این با بچه ها چه می شود کرد، وقتی که همه بزرگترها سر کار اند؟ اگر فرزند شما ترجیح می دهد غیر گروهی و مستقل کار کند، مشکلی نیست. او فقط با مدل مرسوم جور نیست.
6- نسل بعدی کودکان ساکت، می توانند و باید پرورش یابند تا نقاط قوت خود را بشناسند.
7- گاهی وانمود کردن به برونگرایی، کار راه انداز است. همیشه بعداز آن وقت برای ساکت بودن هست.
8- اما در دراز مدت، برای اینکه کاری را انجام دهید که دوست دارید و ارزش آفرین باشد، لازم است آن کار با خلق و خوی شما منطبق باشد.
9- اگر نور مناسب باشد، همه می توانند بدرخشند. برای بعضی نورافکن سالنهای برادوی نیاز است و برای برخی چراغ مطالعه روی میز.
10- یک قاعده سرانگشتی در مورد شبکه سازی: یک رابطه تازه حقیقی به یک مشت کارت کسب و کار می ارزد.
11- مشکلی نیست که برای پرهیز از یک گفتگوی کوتاه راه خود را به آن طرف خیابان کج کنید.
12- رهبری ساکت (Quiet Leadership) یک تناقض نیست.
13- اشتیاق ملتها به بهشت، بیشتر از آنکه مربوط به میل جاودانگی باشد، آرزوی دنیایی است که در آن همه آدمها همیشه مهربان اند.
14- اگر کار نیمه اول زندگی این باشد که جای خود را در دنیا پیدا کنید، کار نیمه دوم این است که بدانید کجا بوده اید.
15- عشق اجباری است، جمع گرایی اختیاری.
16- با ملایمت و آهستگی می شود دنیا را تکان داد. _ گاندی
منبع: سایت خانم سوزان کین
این نگاه یک جامعه برونگرا است به یک درونگرا...
این نگاه همیشه و همه جا مثل تیری به سمت درونگرایان نشانه رفته است. در مدرسه، در میهمانی ها، در محیط کار و حتی در جمع های خانوادگی. بیچاره درونگراها مدام تحت فشار هستند و خود را در معرض قضاوت بی پایان اطرافیان می بینند.
درجمع سعی می کنند که برای همرنگ جماعت شدن چیزی بگویند. اما حرف زدن شان زورکی است. با هر حرفی که می زنند از خود دور و دورتر می شوند و از درون خالی و خالی تر. با هر کلمه به اندازه یک سخنرانی انرژی مصرف می کنند. اگر هم حس کنند که موفق نشده اند و نتوانسته اند مخاطب خود را متقاعد کنند و همدلی اش را بدست آورند، به هم میریزند. هم ذهنی و هم جسمی. عضلات صورت شان شروع می کند به منقبض شدن. برای فرار از این حال خود را به چیزی سرگرم نشان می دهند. یک سیب برمی دارند و با طمانینه پوست می کنند و بعد ذره ذره به دهان می گذارند تا هرچه بیشتر طول بکشد. یا موبایلی دست می گیرند و بی هدف دکمه می زنند. اینها که می گویم بارها و بارها تجربه اش کرده ام.
با این پست می خواهم بگویم لطفا دست از سر ما درونگراها بردارید و بفهمید که کم حرفی و پرحرفی، زودجوشی و دیرجوشی، تفاوت است، مرض نیست. مثل بلندی و کوتاهی، چاقی و لاغری، رنگ چشم و غیره. و اینکه ما درونگراها به دلیل ویژگی های خود، نقاط قوتی داریم که بقیه ندارند.
چندی است با سایت خانم سوزان کین آشنا شده ام. او سعی می کند درونگراها را با قدرت هاشان آشنا کند. کتابی هم دارد به نام "ساکت، نیروی درونگراها در جهانی که نمی تواند دست از حرف زدن بردارد" و خلاصه برای رفع این ذهنیت نادرست درباره درونگراها تلاش می کند. او همچنین 16 باور خود را با نام مانیفست درونگراها معرفی کرده در اینجا ترجمه اش را می گذارم.
به افتخار همه درونگراها...
مانیفست درونگرایان
1- برای "کسانی که توی خودشان هستند" واژه ای وجود دارد: متفکرین
2- فرهنگ ما به درستی افراد ریسک پذیر (risk-takers) را تحسین می کند، با این حال ما به "افراد پرتوجه" (heed-takers) بیش از همیشه نیاز داریم.
3- تنهایی، یکی از عوامل نوآوری است.
4- دلیل اینکه نوشتن باب شده این است که در یک جامعه برونگرا همه تمایل به ارتباط غیرچشمی و غیرهمزمان (آسنکرون) دارند.
5- دلیل اینکه کودکان را در کلاسهای گروهی آموزش می دهیم این نیست که این بهترین روش یادگیری است، بلکه چون این کم هزینه ترین روش است. و جز این با بچه ها چه می شود کرد، وقتی که همه بزرگترها سر کار اند؟ اگر فرزند شما ترجیح می دهد غیر گروهی و مستقل کار کند، مشکلی نیست. او فقط با مدل مرسوم جور نیست.
6- نسل بعدی کودکان ساکت، می توانند و باید پرورش یابند تا نقاط قوت خود را بشناسند.
7- گاهی وانمود کردن به برونگرایی، کار راه انداز است. همیشه بعداز آن وقت برای ساکت بودن هست.
8- اما در دراز مدت، برای اینکه کاری را انجام دهید که دوست دارید و ارزش آفرین باشد، لازم است آن کار با خلق و خوی شما منطبق باشد.
9- اگر نور مناسب باشد، همه می توانند بدرخشند. برای بعضی نورافکن سالنهای برادوی نیاز است و برای برخی چراغ مطالعه روی میز.
10- یک قاعده سرانگشتی در مورد شبکه سازی: یک رابطه تازه حقیقی به یک مشت کارت کسب و کار می ارزد.
11- مشکلی نیست که برای پرهیز از یک گفتگوی کوتاه راه خود را به آن طرف خیابان کج کنید.
12- رهبری ساکت (Quiet Leadership) یک تناقض نیست.
13- اشتیاق ملتها به بهشت، بیشتر از آنکه مربوط به میل جاودانگی باشد، آرزوی دنیایی است که در آن همه آدمها همیشه مهربان اند.
14- اگر کار نیمه اول زندگی این باشد که جای خود را در دنیا پیدا کنید، کار نیمه دوم این است که بدانید کجا بوده اید.
15- عشق اجباری است، جمع گرایی اختیاری.
16- با ملایمت و آهستگی می شود دنیا را تکان داد. _ گاندی
منبع: سایت خانم سوزان کین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر