۱۳۸۵ آذر ۲۰, دوشنبه

بازيگري

اين جمله را اين روزها زياد مي شنويم: گلشيفته فراهاني در ميم مثل مادر، خوب بازي كرده. تقريبا اغلب كساني كه اين فيلم را ديده اند همين نظر را دارند. خود من هم موافق اين حرفم. اما سوالم اين است كه چه معياري واسه خوب بازي كردن و بد بازي كردن يك بازيگر وجود داره. ضمن اينكه براي نظر دادن در اين مورد، هيچ كس نيازي نمي بينه كه كارشناس بازيگري باشه و با اصولش آشنا باشه. بلكه همه افراد، با هر سطح دانش و سواد و شناختي نظر مي دهند.
شايد عامه مردم با توجه به چنين معيارهايي در باره بازيگري نظر بدهند:
1- بازيگر طبيعي بخندد و گريه كند.
2- حالات بازيگر متناسب با فضاي صحنه و قصه باشد. مثلا وقتي كه خوشحال است گريه نكند و وقتي ناراحت است نخندد.
3- حركات اضافي و بي ربط نداشته باشد.
4- موقع گريه اشكش در آيد و در صورت لزوم خوب ضجه بكشد.
5- بازيگر در نقشي خاص ظاهر شود. مثل پرستويي در مارمولك يا اكبر عبدي در آدم برفي

به نظرم عامه مردم بيشتر انتظار دارند تيپ ببينند تا شخصيت. نوآوري و بدعت در سبك بازيگري چندان خوش آيند تماشاگران معمولي نيست.
اما خواص و كساني كه نسبت به بازيگري شناخت دارند معيارهاي ديگري را در نظر مي گيرند. بازيگري هم مثل هر كار ديگه نياز به دانش و مطالعات آكادميك داره. از اين منظره كه بازي جيمز استوارت و جيمر دين با هم فرق داره. كه مارلون براندو انقلابي در بازيگري تلقي مي شه.
راستش من خودم را جزو تماشاگران عامي مي دونم و خيلي از اين تفاوت ها چيزي نمي فهمم. اما مي دونم كه يك چيزهاي ديگه اي هم هست. فكر مي كنم كتابهاي تحليل بازيگري رضا كيانيان بهترين منابع فارسي واسه درك اين معيارها و اصول باشه. قصدم تبليغ اين كتابها نيست. اما بد نيست واسه اينكه بتونيم جور ديگري به بازيگري نگاه كنيم يك نگاهي هم به اين كتابها بيندازيم.

هیچ نظری موجود نیست: