۱۳۸۵ اسفند ۲۰, یکشنبه

300

باز جنجالي ديگر. مي گويند به ايرانيان اهانت شده. اين بار در فيلم 300 كه ظاهرا تصويري وحشيانه و بلاهت آميز از ايرانيان به نمايش گذاشته است. فيلم را نديده ام و نظري هم درباره آن ندارم. اما به حال و روز خودمان تاسف مي خورم. كارمان شده حرف شنيدن و در اينترنت طومار جمع كردن. يك روز براي خليج فارس، روز ديگر براي فلان فيلم و فلان كتاب. كه اي جهانيان، شما را به خدا صداي مارا بشنويد و حق ما را بدهيد.
گيريم روزگاري تمدني داشته ايم. كورش و داريوش و تخت جمشيد داشته ايم.اما الان چه ؟ كداممان شبيه كورش است؟ كداممان اصلا كورش و تاريخ خود را مي شناسيم؟ تا كي بايد براي اعاده هيثيت خود از اعتبار گذشته خود خرج كنيم؟ الان، ما چه هستيم و چه داريم كه به آن بنازيم؟
خودمان را، ناداني خود را و بي همتي خود را پشت گذشته پر اعتبار خود (اگر گذشته اي داشته ايم) پنهان كرده ايم . تا كسي مي گويد بالاي چشمتان ابرو است، مي گوييم ما فرزندان كورش هستيم و صاحب تاريخ و تمدن بوده ايم. حق است به ما بگويند كه شما چگونه فرزنداني هستيد كه قبر پدر را به زير آب مي كنيد.
كاش به خود مي آمديم و نگاهي به دور و بر خود مي كرديم. از آن همه قدرت و شكوه، چه برايمان مانده؟ غير از فقر و فساد و فلاكت؟ لقمه را از دهان هم مي قاپيم و دست در جيب رفيق خود مي كنيم. به زمين و زمان بي اعتماديم و گليم پاره خود را سخت چسبيده ايم كه نبرندش. وقتي خودمان هواي خودمان را نداريم چه انتظار از غريبه ها؟
بايد از خودمان شروع كنيم. وقتي كه ما درست شويم،‌ ديگران، خودشان درست خواهند شد.

هیچ نظری موجود نیست: