۱۳۸۶ فروردین ۲۰, دوشنبه

فيلم خوب

گاهي از فيلمي خوشمان مي آيد و مي گوييم فيلم خوبي است. گاهي هم ممكن است از فيلمي بدمان بيايد. ما براي اين خوش آمدن و بد آمدن ها حتما دلايلي داريم. هر قدر دانش ما نسبت به سينما، افزايش يابد، اين دلايل تغيير مي كنند و پخته تر مي شود. سينما روهاي معمولي معمولا بصورت حسي با فيلم ارتباط برقرار مي كنند. دلايل ايشان براي سنجش فيلم گنگ است. مثلا مي گويند فلام فيلم چرت است، لوس است، سركاري است. يا كشدار و خسته كننده است و چيزهايي از اين دست. من با اين گونه نظر دادن مخالف نيستم. به نظرم تا حد زيادي توسط همين احساس، فيلم هاي خوب و بد از هم تمييز داده مي شوند. هدف اوليه هر فيلم سينمايي درگير كردن مخاطب است. وقتي فيلمي توان درگير كردن مخاطب را ندارد، احتمالا فيلم خوبي هم نيست. بنابراين نظرات اين سينما روها به نظرم حائز اهميت است. البته از اين نكته نيز نبايد غافل شد كه هر فيلمي مخاطب خود را دارد. برخي فيلم ها شايد براي مخاطبان خاصي توليد شده . لذا در تعيين ارزش آن فيلم ها، اين نكته را هم بايد لحاظ نمود.
از سوي ديگر كساني كه دانش سينمايي بيشتري دارند، از جنبه هاي ديگري آثار سينمايي را نقد مي كنند. ساختار دراماتيك، انسجام، هماهنگ بودن اجزاي فيلم، بازيگري، كارگرداني و غيره. اين ها معيارهاي احتمالي كسي است كه سينما را بيشتر مي شناسد.
به نظرم براي ارزش گذاري فيلم ها، از هر دوجنبه فيلم بايد مورد سنجش قرار گيرد. هم جذابيت هاي فيلم براي تماشا و هم ساختار سينمايي اثر.

اما بحث من روي قسمت دوم ماجرا است. يعني نظر منتقدان و پارامترهايي كه در آن دخيل است. همانگونه كه ذكر شد، فيلم حاصل كار گروهي و مجموعه تخصص هايي است كه هر يك در جاي خود وظيفه خود را بايد خوب انجام دهند. اعم از بازيگري، كارگرداني، فيلمنامه، فيلمبرداري،‌تدوين، صدابرداري،‌چهره پردازي و غيره. برخي از اين اجزاء روي پرده ديده مي شوند. مثل بازيگري. ما حاصل كار بازيگران را مستقيما روي پرده مي بينيم. هرچند ممكن است كار بازيگر از فيلترهايي گذشته باشد و اينكه ما فرايند طي شده براي رسيدن به نقش را توسط بازيگر نمي دانيم و نمي بينيم. اما نتيجه كار او روي پرده است و قابل بررسي.
همين طور اجزاي فيلمنامه در اثر قابل مشاهده است و مي توان درباره اش نظر داد. اما در مورد برخي از اجزاي فيلم نظر دادن سخت است چون مستقيما روي پرده مشاهده نمي شوند. مثل تدوين،‌ صدابرداري، صداگذاري. درواقع اين موارد وقتي خوبند كه ديده نشوند و همين ديده نشدن آنها باعث مي شود ناديده گرفته شوند.

تشخيص خوب و بد هر يك از اجزاي فيلم، اعم از بازيگري ، فيلمنامه، كارگرداني و غيره بحثي است مفصل و طولاني و صد البته جذاب. شايد در مطالب بعدي چيزهايي در اين باره ياد بگيرم و بنويسم. خوب است اگر خواننده اين وبلاگ هستيد شما هم نظر دهيد. شايد چيزهايي از يكديگر ياد گرفتيم.

هیچ نظری موجود نیست: