ده روزي هست اينجا را update نكرده ام.
با اين اوضاع، ديگر دل و دماغي براي نوشتن نمي ماند. وقتي فيلمي كه دوست داري به همين راحتي توقيف مي شود و حسرت به دل آدم مي گذارد. البته همان هفته يك گلايه نامه نوشتم. اما به دلايل محافظه كارانه ترجيح دادم اينجا نگذارمش.
از طرف ديگر چندي است كه دارم به تغييراتي در اين وبلاگ فكر مي كنم. يكي از كارهايي كه تصميم داشتم بكنم اين بود كه هر مطلبي درباره مهرجويي و فيلم هايش منتشر شده و مي شود را اينجا بنويسم. اما وقتي به منابع موجود رجوع كرم با تعجب ديدم كه اغلب نشريات سينمايي، از جمله مجله فيلم، نقل مطالبشان را به هر شكل و در هر سايت حتي با ذكر منبع ممنوع كرده اند. نمي دانم آيا اين، مرسوم است با نه كه نقل مطلب نشريات كلا منع شود . گمان نمي كردم كه نقل مطلب با ذكر كامل منبع ايرادي داشته باشد. به هرحال، گذشته از اينكه آيا منع نقل مطالب يك نشريه تا اين حد درست هست يا نه، من آن را حق صاحبان نشريات دانستم و قيد آن را هم زدم. با اينكه چند مطلب هم آماده كرده بودم.
پس مي ماند يك راه. همان كاري كه تقريبا تا به حال انجام داده ام. اينكه خودم محتوا توليد كنم.
مطالبم را تا به حال صادقانه نوشته ام. شايد چند مطلب هم داشته ام كه بدك نبوده(به زعم خودم). اما وبلاگم هنوز آنطور كه بايد و دلم مي خواهد، مخاطب ندارد. شايد انتظارم بيجا است. احتمالا نبايد انتظار داشته باشم كه كسي غير از همين چند نفر از دوستانم به درددل ها و دغدغه هاي من توجه نشان دهد. اين را تجربه اين چند ماه وبلاگ نويسي به من فهمانده است.
شايد بايد به اين وبلاگ جهتي بدهم و وزن مطالب بعضي موضوعات را بيشتر كنم. فكر هايي در اين مورد دارم، اما هنوز تصميم نگرفته ام. به هر حال نبايد كاري كنم كه اين وبلاگ ديگر براي دغدغه ها و درددل هاي اكنون من جايي نداشته باشد.
با اين اوضاع، ديگر دل و دماغي براي نوشتن نمي ماند. وقتي فيلمي كه دوست داري به همين راحتي توقيف مي شود و حسرت به دل آدم مي گذارد. البته همان هفته يك گلايه نامه نوشتم. اما به دلايل محافظه كارانه ترجيح دادم اينجا نگذارمش.
از طرف ديگر چندي است كه دارم به تغييراتي در اين وبلاگ فكر مي كنم. يكي از كارهايي كه تصميم داشتم بكنم اين بود كه هر مطلبي درباره مهرجويي و فيلم هايش منتشر شده و مي شود را اينجا بنويسم. اما وقتي به منابع موجود رجوع كرم با تعجب ديدم كه اغلب نشريات سينمايي، از جمله مجله فيلم، نقل مطالبشان را به هر شكل و در هر سايت حتي با ذكر منبع ممنوع كرده اند. نمي دانم آيا اين، مرسوم است با نه كه نقل مطلب نشريات كلا منع شود . گمان نمي كردم كه نقل مطلب با ذكر كامل منبع ايرادي داشته باشد. به هرحال، گذشته از اينكه آيا منع نقل مطالب يك نشريه تا اين حد درست هست يا نه، من آن را حق صاحبان نشريات دانستم و قيد آن را هم زدم. با اينكه چند مطلب هم آماده كرده بودم.
پس مي ماند يك راه. همان كاري كه تقريبا تا به حال انجام داده ام. اينكه خودم محتوا توليد كنم.
مطالبم را تا به حال صادقانه نوشته ام. شايد چند مطلب هم داشته ام كه بدك نبوده(به زعم خودم). اما وبلاگم هنوز آنطور كه بايد و دلم مي خواهد، مخاطب ندارد. شايد انتظارم بيجا است. احتمالا نبايد انتظار داشته باشم كه كسي غير از همين چند نفر از دوستانم به درددل ها و دغدغه هاي من توجه نشان دهد. اين را تجربه اين چند ماه وبلاگ نويسي به من فهمانده است.
شايد بايد به اين وبلاگ جهتي بدهم و وزن مطالب بعضي موضوعات را بيشتر كنم. فكر هايي در اين مورد دارم، اما هنوز تصميم نگرفته ام. به هر حال نبايد كاري كنم كه اين وبلاگ ديگر براي دغدغه ها و درددل هاي اكنون من جايي نداشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر