اغلب وقتي از آدم هاي پا به سن گذاشته و ميان سال در مورد خواننده هاي مورد علاقه شان مي پرسم اين اسامي را مي شنوم: دلكش، مرضيه، بنان، ويگن و خوانندگاني از اين دست. من هيچ وقت به اين خوانندگاني كه اسم بردم چندان جذب نشده ام. طبيعي هم هست. نسل من ترانه هاي ديگري شنيده و با صداهاي ديگري به قول معروف حال كرده. يادم است وقتي سنم كمتر بود، تمايلم بيشتر به خوانندگان جوان تر آن موقع مثل اندي و كورس و سياوش بود. وقتي كه بزرگ شدم سليقه ام هم تا حدودي عوض شد و رفتم به سراغ گوگوش، سياوش قميشي،فرهاد، داريوش، ابي و خوانندگان اينچنيني. الان هم كم و بيش همين دلبستگي ها را دارم.
چندي است كه احساس مي كنم ترانه ايراني دارد به سمتي مي رود كه من را پشت سر مي گذارد. مدت ها است از خوانندگاني كه دوست دارم آلبوم جديد نشنيده ام. برعكس تمام بازار موسيقي پر است از ترانه هايي كه شك دارم اسم خیلی هایشان را بتوان ترانه گذاشت. چه آلبوم هايي كه از آن ور آب مي آيد و چه موسيقي زير زميني و رو زميني مملكت خودمان. اغلب ملودي ها چيزي نيست جز تقليد ملودي هاي موفق خارجي و داخلي. بيشترشان هم شعر آنچناني ندارند و فاقد خلاقيت و حس اند. معمولا هم دارند در اشعارشان به اين و آن بد و بيراه مي گويند و جملات به اصطلاح روزمره به كار مي روند. اين موسيقي با ريتم هاي اغلب تند و تكنو تاريخ مصرفشان يكي دو روز و چند تا مهماني بيشتر نيست. بعيد مي دانم هيچ يك از آنها ماندگار شوند.
نمي دانم . شايد من هم قديمي شده ام و ديگر موسيقي امروز را درك نمي كنم. شايد هم واقعا اين موسيقي ما است كه دارد به قهقرا مي رود.
اما همچنان ترانه برايم حرمت دارد. هنوز كساني هستند كه منتظر شنيدنشان باشم. گوگوشي هست كه هرچند فاصله بسيار با دوران اوج خود در قبل از انقلاب دارد، اما هنوز و هميشه خوشرنگ ترين و ناب ترين صداي ترانه ايران متعلق به او است. سياوش قميشي، خداوند ملودي هاي حيرت انگيز با صدايي جادويي اش، شايد بهترين هنرمند امروز ترانه ايران است. ابي ، داريوش، فرامرز اصلاني هستند و تك و توك نو آمدگاني كه هنوز واقعا ترانه مي سازند.
۱۳۸۶ شهریور ۱۶, جمعه
عاقبت ترانه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر