۱۳۸۶ بهمن ۲۷, شنبه

سنتوري را دزديدند. لطفا مال دزدي نخريد



اين هم از سنتوري...

آنقدر در اکرانش اين دست و آن دست کردند که آخر، سر از بساط دستفروش ها درآورد. پولي که بايد نصيب سازندگان سنتوري مي شد حالا به جيب دستفروشان خياباني و قاچاقچيان فرهنگي خواهد رفت.

دست شما درد نکند که چنين خطري را از بيخ گوش ما پرانديد و نگذاشتيد اين فيلم ضد ضد فرهنگي را تماشا کنيم. ما که خوب و بد را نمي فهميديم. ممنون که شما وقت و نيرو گذاشتيد که ما جوانان خام و از همه جا بي خبر يکوقت خداي ناکرده خطا نکنيم و به راه کج نرويم. بي خيال و اصلا چه بهتر که آرزوهاي من و آدم هاي مثل من را به باد داديد و استاد بزرگ سينماي اين مملکت را خانه نشين کرديد و سرمايه و انگيزه تهيه کننده و صاحب فيلم را تباه ساختيد.

بغضم گرفت وقتي خبر را خواندم. سنتوري با زيرنويس انگليسي! اين هم آخر و عاقبت ما و آن همه شور و شوق و انتظار. چه راحت آدم ها را به بازي مي گيرند.

فيلم را نخواهم ديد. اينطوري نخواهم ديد. استاد اينطور خواسته. گفته که مال دزدي به خانه هايتان نبريد. اگر نمي گفت هم نمي گرفتم و نمي ديدم. نه مثل ديگراني که فيلم را از اينترنت مي گيرند يا با هزارتومان از بساطي ها مي خرند. صبر مي کنم تا سنتوري اي ببينم که اجازه استاد پشتش باشد. آخر من عاشق سنتوري ام. مهم نيست اگر بين اين همه سبوي پر (واقعا پر؟) سبوي من يکي شکسته باشد.

درپايان به دوست داران سنتوري و مهرجويي توصيه مي کنم که مجموعه يادداشت هاي محشري که امير قادري در مورد سنتوري نوشته و يکجا جمع آوري کرده را اينجا بخوانيد. بخوانيد و لذت ببريد و غصه بخوريد...

هیچ نظری موجود نیست: