هر از گاهي در تلويزيون ايران سريال يا برنامه اي پخش مي شود كه جلب نظر مي كند و شوق آدم را برمي انگيزد. اين روزها هم شاهد چنين سريالي هستيم. روزگار قريب را مي گويم. مجموعه اي كه با كارگرداني حيرت انگيز كيانوش عياري تبديل به اثري ماندگار و ديدني شده است.
روزگار قريب يك زندگينامه است. فراز و نشيب آنچناني هم ندارد. اما از جزئياتي برخوردار است كه تماشاي آن را دلپذير مي كند. عياري تصاوير و اتفاقات ساده و به نظر كم اهميت را آنچنان آراسته و زينت داده كه تماشاي آن لذت كم نظيري در تماشاگر بوجود مي آفريند. كار او مانند كار آشپزي است كه به يك برنج ساده با ذوق و ظرافت تمام، ادويه و نمك و فلفل اضافه كرده و در نهايت خوراكي پخته كه خورنده حتي انگشتان خود را هم با آن مي خورد.
بعنوان نمونه مي خواهم اشاره كنم به قسمت هايي كه همين هفته گذشته در روزگار قريب پخش شد. در جايي از سريال محمد قريب نوجوان به همراه پدرش پيش كسي مي روند كه امكان خارج رفتن و تحصيل محمد را فراهم كند. اين صحنه، طبيعتا بايد براي دادن اطلاعات به تماشاگر و پيشبرد داستان به كار رود. اما با يك تمهيد و البته اجرايي بي نظير تبديل به تجربه اي پرمايه و زيبا شده. بدين ترتيب كه نويسنده يك آناناس را وارد موضوع كرده و واكنش و رفتار شخصيت ها را كه همگي براي اولين بار است آناناس مي بينند و مي خورند را به تصوير كشيده. از چگونه پوست كندن آناناس تا طعم و مزه آن. در اين صحنه تماشاگر به راستي حس اولين باري كه آناناس خورده را تجربه مي كند و در نهايت تماشاي تصوير ، لذتي همپا يا حتي بيشتر از شيريني آناناس را در كام تماشاگر مي نشاند.
از نكات قابل ذكر ديگر در اين سريال، بازي فوق العاده بازيگران و بخصوص مهران رجبي در نقش پدر محمد است كه سريال را بيش از پيش ديدني و دوست داشتني نموده است.
اميدوارم برنامه ها و سريال هاي اينچنيني در تلويزيون و سينماي ما تداوم داشته باشد.
روزگار قريب يك زندگينامه است. فراز و نشيب آنچناني هم ندارد. اما از جزئياتي برخوردار است كه تماشاي آن را دلپذير مي كند. عياري تصاوير و اتفاقات ساده و به نظر كم اهميت را آنچنان آراسته و زينت داده كه تماشاي آن لذت كم نظيري در تماشاگر بوجود مي آفريند. كار او مانند كار آشپزي است كه به يك برنج ساده با ذوق و ظرافت تمام، ادويه و نمك و فلفل اضافه كرده و در نهايت خوراكي پخته كه خورنده حتي انگشتان خود را هم با آن مي خورد.
بعنوان نمونه مي خواهم اشاره كنم به قسمت هايي كه همين هفته گذشته در روزگار قريب پخش شد. در جايي از سريال محمد قريب نوجوان به همراه پدرش پيش كسي مي روند كه امكان خارج رفتن و تحصيل محمد را فراهم كند. اين صحنه، طبيعتا بايد براي دادن اطلاعات به تماشاگر و پيشبرد داستان به كار رود. اما با يك تمهيد و البته اجرايي بي نظير تبديل به تجربه اي پرمايه و زيبا شده. بدين ترتيب كه نويسنده يك آناناس را وارد موضوع كرده و واكنش و رفتار شخصيت ها را كه همگي براي اولين بار است آناناس مي بينند و مي خورند را به تصوير كشيده. از چگونه پوست كندن آناناس تا طعم و مزه آن. در اين صحنه تماشاگر به راستي حس اولين باري كه آناناس خورده را تجربه مي كند و در نهايت تماشاي تصوير ، لذتي همپا يا حتي بيشتر از شيريني آناناس را در كام تماشاگر مي نشاند.
از نكات قابل ذكر ديگر در اين سريال، بازي فوق العاده بازيگران و بخصوص مهران رجبي در نقش پدر محمد است كه سريال را بيش از پيش ديدني و دوست داشتني نموده است.
اميدوارم برنامه ها و سريال هاي اينچنيني در تلويزيون و سينماي ما تداوم داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر