در تعطیلات هفته گذشته، تلویزیون برنامه ای 12 ساعته و زنده به مناسبت مبعث پخش کرد. صبح بود و نشسته بودم پای تلویزیون و داشتم این برنامه را تماشا می کردم. در یکی از قسمتها، مجری محترم برنامه بییندگان را دعوت کرد به دیدن کنسرت محمد اصفهانی با ارکستر کامل. این به قول مجری کنسرت شروع شد و من هرچه گشتم نشانی از ارکستر ندیدم. طبق معمول تصاویر صحنه از دور نشان داده می شد. بعضی ها بی حرکت روی صحنه ایستاده بودند که انگار تصویربردار بودند. به نظرم رسید که نوازندگان را پشت این افراد پنهان کرده بودند و این کار را به چنان دقت و ظرافتی انجام داده بودند که کمترین حرکتی از آنها به چشم نمی خورد. شاید هم جای دیگری قایم شده بودند. نمی دانم!
حکایت مشابهی را هم از ویژه برنامه مبعث سال گذشته در اینجا خواندم که در برنامه ای پس از اجرای خواننده، نوازندگان بدون سازهایشان از پشت پرده بیرون آمده اند تا خواننده معرفیشان کند و بگوید که هریک چه سازی می زدند.
محمد اصفهانی در گفتگویی در کنار مشکل نبود کپی رایت، مساله عدم نمایش ساز در صدا و سیما را ناشی از ابهام ذهنی مسئولان و متولیان فرهنگی مملکت می داند و چنین میگوید:"حکایت موسیقی در این مملکت حکایت آن بچهی سر راهی است که نه در خانه جایی دارد و نه بیرون از آن و انگار سرنوشتش این است که همواره کنار در بماند. گاه به ضرورتهایی دست نوازش بر سرش می کشند و اغلب محکم بر سرش می زنند. اما به هرحال همگان حضور او را معترفند...با این حال به عنوان یک شهروند ایرانی پیشنهاد می کنم بیاییم و یک بار برای همیشه تکلیف این بخش مهم از فرهنگ سرزمینمان را مشخص کنیم. یا تعطیلش کنیم یا به طور جدی به آن بپردازیم". او در جایی دیگر از این گفتگو به مساله همپایی عقل و شرع در دین اشاره می کند و می گوید "مسئله عقل و شرع، معادله ای دو طرفه است که از هر طرف به جواب می رسد. حال چگونه بحث موسیقی و حواشی آن مثل نمایش ساز در تلویزیون و حمل انواع سازها در مجامع عمومی مثل کنسرتها و خیابانها و آموزشگاهها و غیره به لحاظ عقلی و شرعی دچار تباین شده است؟"
حسین علیزاده در گفتگویی دیگر چنین می گوید که "من حاضر نیستم پشت گلدان بنشینم و ساز بزنم. چرا که با این کار به خودم و ارزشهایی که مادرم، خانواده ام و جامعه برای من به وجود آورده اند، توهین می کنم. در حال حاضر مذهبی ترین متون را با ساز اجرا می کنند اما خود ساز را نشان نمی دهند" .
سعید فرج پور در مصاحبه ای گفته "هنوز بعد از گذشت سه دهه از وقوع انقلاب، نمایش ساز در رسانه ملی حل نشده است و هیچ کس هم در این زمینه جوابگو نیست. به همین خاطر است که بسیاری از مردم و جوانان حتی سازهای ما را هم نمی شناسند و این مهم ترین مشکل ماست. گوش مردم هنوز با ترکیب سازهای سنتی ایران آشنا نیست. در این شرایط چگونه می توان فعالیت کرد و امیدوار بود که تاثیرگذار باشد؟"
در مقاله ای از محمد جواد بشارتی دلایل سازمان صدا و سیما برای نمایش ندادن ساز در تلویزیون را به شرایط جامعه ، مسائل مذهبی و حتی به پذیرش جامعه و مردم نسبت می دهد. همچنین از قول مدیر پیشین مرکز موسیقی عنوان شده که هنوز توان پذیرش این مساله در جامعه وجود ندارد.
وضعیت نمایش ساز و بطور کلی موسیقی ایران،یکی دیگر از پدیده هایی است که حاصل اعمال نظرهای سلیقه ای و بی قانونی در حوزه فرهنگ و هنر است. پدیده ای که در بخش های دیگر فرهنگ و هنر نیز به چشم می خورد. از جمله سینما و نقاشی و سایر هنرها. مشکلی که گریبانگیر فیلم سنتوری شد نیز نمونه ای دیگر از این رویکرد سلیقه ای و فراقانونی است
نمی دانم چه می شود گفت و به که می شود گلایه کرد و از چه کسی امید داشت؟ به هرحال از ما گفتن بود...
حکایت مشابهی را هم از ویژه برنامه مبعث سال گذشته در اینجا خواندم که در برنامه ای پس از اجرای خواننده، نوازندگان بدون سازهایشان از پشت پرده بیرون آمده اند تا خواننده معرفیشان کند و بگوید که هریک چه سازی می زدند.
محمد اصفهانی در گفتگویی در کنار مشکل نبود کپی رایت، مساله عدم نمایش ساز در صدا و سیما را ناشی از ابهام ذهنی مسئولان و متولیان فرهنگی مملکت می داند و چنین میگوید:"حکایت موسیقی در این مملکت حکایت آن بچهی سر راهی است که نه در خانه جایی دارد و نه بیرون از آن و انگار سرنوشتش این است که همواره کنار در بماند. گاه به ضرورتهایی دست نوازش بر سرش می کشند و اغلب محکم بر سرش می زنند. اما به هرحال همگان حضور او را معترفند...با این حال به عنوان یک شهروند ایرانی پیشنهاد می کنم بیاییم و یک بار برای همیشه تکلیف این بخش مهم از فرهنگ سرزمینمان را مشخص کنیم. یا تعطیلش کنیم یا به طور جدی به آن بپردازیم". او در جایی دیگر از این گفتگو به مساله همپایی عقل و شرع در دین اشاره می کند و می گوید "مسئله عقل و شرع، معادله ای دو طرفه است که از هر طرف به جواب می رسد. حال چگونه بحث موسیقی و حواشی آن مثل نمایش ساز در تلویزیون و حمل انواع سازها در مجامع عمومی مثل کنسرتها و خیابانها و آموزشگاهها و غیره به لحاظ عقلی و شرعی دچار تباین شده است؟"
حسین علیزاده در گفتگویی دیگر چنین می گوید که "من حاضر نیستم پشت گلدان بنشینم و ساز بزنم. چرا که با این کار به خودم و ارزشهایی که مادرم، خانواده ام و جامعه برای من به وجود آورده اند، توهین می کنم. در حال حاضر مذهبی ترین متون را با ساز اجرا می کنند اما خود ساز را نشان نمی دهند" .
سعید فرج پور در مصاحبه ای گفته "هنوز بعد از گذشت سه دهه از وقوع انقلاب، نمایش ساز در رسانه ملی حل نشده است و هیچ کس هم در این زمینه جوابگو نیست. به همین خاطر است که بسیاری از مردم و جوانان حتی سازهای ما را هم نمی شناسند و این مهم ترین مشکل ماست. گوش مردم هنوز با ترکیب سازهای سنتی ایران آشنا نیست. در این شرایط چگونه می توان فعالیت کرد و امیدوار بود که تاثیرگذار باشد؟"
در مقاله ای از محمد جواد بشارتی دلایل سازمان صدا و سیما برای نمایش ندادن ساز در تلویزیون را به شرایط جامعه ، مسائل مذهبی و حتی به پذیرش جامعه و مردم نسبت می دهد. همچنین از قول مدیر پیشین مرکز موسیقی عنوان شده که هنوز توان پذیرش این مساله در جامعه وجود ندارد.
وضعیت نمایش ساز و بطور کلی موسیقی ایران،یکی دیگر از پدیده هایی است که حاصل اعمال نظرهای سلیقه ای و بی قانونی در حوزه فرهنگ و هنر است. پدیده ای که در بخش های دیگر فرهنگ و هنر نیز به چشم می خورد. از جمله سینما و نقاشی و سایر هنرها. مشکلی که گریبانگیر فیلم سنتوری شد نیز نمونه ای دیگر از این رویکرد سلیقه ای و فراقانونی است
نمی دانم چه می شود گفت و به که می شود گلایه کرد و از چه کسی امید داشت؟ به هرحال از ما گفتن بود...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر