این روزها، سریال بزنگاه، کار رضا عطاران ، که به مناسبت ماه رمضان از شبکه 3 پخش می شود، عرصه رزمی شده که دو گروه موافقان و مخالفان در دو سوی آن صف آرایی کردهاند. مخالفان عموما به تصویری که این سریال از اعتیاد و مراسم عزاداری به نمایش گذاشته، همچنین به نحوه نمایش روابط اجتماعی و خانوادگی و پاره ای اشارات و کلمات نامناسب در سریال، معترضاند. اما موافقان از طنز بدیع و ساختار منسجم این سریال حرف میزنند و آن را همچون آینهای میدانند که روبروی مردم قرار گرفته است.
در این نوشته و چند نوشته آیندهام به این سریال و حواشی آن خواهم پرداخت و هدفم چند چیز است. اول اینکه جای خودم را در این میان تعیین کنم و بگویم که کدام طرفی هستم. دوم اینکه بگویم چرا این سریال را دوست دارم و چرا به نظرم کار موفق و آبرومندی است. سوم اینکه درباره نظرات مخالفین حرف بزنم و بگویم چرا به نظرم طرح این نظرات وارد نیست. چهارم هم اینکه از این فرصت استفاده کنم و به پارهای از رفتارهای مردم که در این سریال نمایش داده شده و در واقع نقد شده، اشاره ای بکنم.
بزنگاه تنها سریال ماه رمضان است که میبینم. درواقع تنها سریالی است که ارزش دیدن دارد و خوشبختانه ساعت پخش خوبی هم دارد. بلافاصله بعد از افطار. اینگونه، دور هم بودن پس از افطار با این سریال پیوند میخورد و خلاصه هم افطار است و هم تماشا. بعد هم که آدم غذا را خورد و سریال را دید با خیال راحت بلند میشود و می رود پی کارش. بیآنکه چیز به درد خوری را از دست داده باشد.
بزنگاه شعار نمیدهد و این موهبتی است در تلویزیونی که در همه برنامه های آن چه سریال و چه میزگرد و غیره، نویسنده و بازیگر و گوینده همهاش دم از مرام و معرفت و پهلوانی و نیکی و خانواده دوستی و کمک به همسایه و از این جور حرفها میزنند. البته که همه این حرف ها و کارها خوبند. اما مشکل اینجا است که چیزی جز شعارهای توخالی نیستند. شعارهایی که متظاهرانه و دروغین بودن از سر و رویشان میبارد. به راحتی می توان قلابی بودن را در چشم و کلام گوینده این جملات خواند و انتظار داشت که او بعد از برنامه بی اعتنا به مرام و معرفت و این حرفها، زیرآب زنی و کلک اندازی را از سر بگیرد.
بزنگاه اما شعار نمیدهد و به همین دلیل است که تاثیر می گذارد. تماشاگر آن را باور می کند. به ویژه از این رو که علیرغم طنز بودن، به شدت واقعگرا است. آنقدر واقعگرا که به تلخی میزند و تلخیاش جان آدم را میسوزاند. همین است که برخی آن را تاب نیاوردهاند. چون خرده شیشهها و دورنگیهای خود را در آن میبینند.
بزنگاه محملی است که در آن می توانیم سیاهیهای درون خود را بدون کوچکترین اغماض و پنهان کاری به تماشا بنشینیم. برعکس زندگی واقعی که در آن ظاهر آدم ها یک چیز است و باطن چیز دیگر، در بزنگاه ظاهر آدمها شبیه باطن ایشان شده است. دیگر کسی ادای آدم خوب را در نمی آورد. دست همه برای دیگران رو است. بزنگاه سریالی است که در آن آدم خوب وجود ندارد. همه، مرد و زن و پیر و جوان و حتی آن دختر کوچولوی سه چهار ساله هم دنبال این هستند که چطور از دیگران سوء استفاده کنند. روابط خانوادگی، برادر و خواهر و زن و شوهر و فرزند، همه در این سریال بی معنی و متزلزل است. این را البته نمیتوان و نباید به کل جامعه تعمیم داد. اما بزنگاه با اگزجره کردن، آنها را تلخ تر نموده و تلنگری سخت و تکان دهنده به بیننده وارد آورده. بزنگاه دنیایی تلخ ساخته که به قول امیرقادری فقط به زور کمدی میشود تحملش کرد.
بزنگاه با این حجم شوخی و کمدی، کمدی هایش تکراری نمی شود و از شیرینی آن کاسته نمی شود. برخلاف اغلب سریال های کمدی که پس از اندکی، تر و تازگی خود را از دست می دهند و به قول معروف لوس می شوند. در بسیاری از برنامه ها و سریال ها تا یک شوخی جواب داد و به اصطلاح "گرفت" سازندگان همان را میگیرند و آنقدر تکرارش می کنند که از مزه بیافتد و نخنما شود. بزنگاه اما اینگونه نیست. این مساله به چند دلیل است. اول اینکه بزنگاه با وجود کمدی بودن، جدی است و حرفش، حرفی است که حالا حالا ها جا برای گفتن و شنیده شدن دارد. دوم اینکه کمدی ها کشدار نیست و به موقع تمام می شوند. دیگر اینکه نویسندگان به خوبی موقعیتهای هجو آمیز را در روابط و موقعیتهای جدی کشف کردهاند و نهایت استفاده را از آن برده اند. در هر لحظه از سریال، تماشاگر منتظر یک شوخی بدیع است. شوخی هایی که چون از دل موقعیت بیرون می آیند توی ذوق نمیزنند و جذابیت دارند.
با وجود تعدد شخصیت ها، شخصیت پردازی سریال فوقالعاده است. همه شخصیتها ویژگیها و رفتار خاص خود را دارند و پس از چند قسمت که از سریال گذشته تماشاگر همه را میشناسد و نوع رفتار و برخورد و همه ویژگیهای شخصیتی ایشان برایش روشن است. ضمن اینکه شخصیتها مشابه ندارند و از این رو واقعا شخصیتاند و نه تیپ. هرجا که شخصیتی حضوری ،هرچند کوتاه، داشته از تمام قابلیتهای ذاتی او در غنیتر کردن فضا و موقعیت استفاده شده است. به نظرم این بهترین کار سروش صحت در مقام نویسنده تا به امروز است. هیچ یک از نوشته های صحت تا به حال قابل بحث و توجه نبوده. از این جهت نیز بزنگاه یک استثنا است.
قبل از ماه رمضان با خودم عهد کرده بودم که امسال دیگر هیچ سریالی نبینم. چون به نظرم بیش از آنکه فایدهای داشته باشند وقت آدم را می گیرند. مثل پارسال که هر شب سه چهار ساعت از وقت مفیدم تلف می شد. با این وجود روز اول رمضان نشستم و هر چهار سریال را دیدم. به این قصد که اگر سریالی واقعا ارزش دیدن داشت از دستش ندهم و از تماشایش نگذرم. از بین سریال شیک و خوش سر و ظاهر روز حسرت و سریال شعاری مثل هیچ کس و کمدی بی مایه و تکراری مامور بدرقه و همین بزنگاه، تنها دستپخت رضا عطاران به دلم نشست. با اینکه از تصاویر چشم نواز و خانههای اعیانی و قیافههای مدل بالا در آن خبری نبود. خلاصه شدم بیننده ر و پا قرص بزنگاه و از این جهت خوشحالم و به هیچ وجه احساس کسی که وقتش تلف شده را ندارم. با این حال بعید میدانستم که این سریال تااین حد جنجالی شود و موافق و مخالف پیدا کند. خوشحالم که همه آنها که قبولشان دارم بزنگاه را پسندیدهاند. دست رضا عطاران درد نکند. امیدوارم بزنگاه تا به آخر همینگونه در اوج بماند و از گزند بدخواهانش در امان بماند.
در مطالب آینده به امید خدا بیشتر به حاشیههای این سریال خواهم پرداخت.
در این نوشته و چند نوشته آیندهام به این سریال و حواشی آن خواهم پرداخت و هدفم چند چیز است. اول اینکه جای خودم را در این میان تعیین کنم و بگویم که کدام طرفی هستم. دوم اینکه بگویم چرا این سریال را دوست دارم و چرا به نظرم کار موفق و آبرومندی است. سوم اینکه درباره نظرات مخالفین حرف بزنم و بگویم چرا به نظرم طرح این نظرات وارد نیست. چهارم هم اینکه از این فرصت استفاده کنم و به پارهای از رفتارهای مردم که در این سریال نمایش داده شده و در واقع نقد شده، اشاره ای بکنم.
بزنگاه تنها سریال ماه رمضان است که میبینم. درواقع تنها سریالی است که ارزش دیدن دارد و خوشبختانه ساعت پخش خوبی هم دارد. بلافاصله بعد از افطار. اینگونه، دور هم بودن پس از افطار با این سریال پیوند میخورد و خلاصه هم افطار است و هم تماشا. بعد هم که آدم غذا را خورد و سریال را دید با خیال راحت بلند میشود و می رود پی کارش. بیآنکه چیز به درد خوری را از دست داده باشد.
بزنگاه شعار نمیدهد و این موهبتی است در تلویزیونی که در همه برنامه های آن چه سریال و چه میزگرد و غیره، نویسنده و بازیگر و گوینده همهاش دم از مرام و معرفت و پهلوانی و نیکی و خانواده دوستی و کمک به همسایه و از این جور حرفها میزنند. البته که همه این حرف ها و کارها خوبند. اما مشکل اینجا است که چیزی جز شعارهای توخالی نیستند. شعارهایی که متظاهرانه و دروغین بودن از سر و رویشان میبارد. به راحتی می توان قلابی بودن را در چشم و کلام گوینده این جملات خواند و انتظار داشت که او بعد از برنامه بی اعتنا به مرام و معرفت و این حرفها، زیرآب زنی و کلک اندازی را از سر بگیرد.
بزنگاه اما شعار نمیدهد و به همین دلیل است که تاثیر می گذارد. تماشاگر آن را باور می کند. به ویژه از این رو که علیرغم طنز بودن، به شدت واقعگرا است. آنقدر واقعگرا که به تلخی میزند و تلخیاش جان آدم را میسوزاند. همین است که برخی آن را تاب نیاوردهاند. چون خرده شیشهها و دورنگیهای خود را در آن میبینند.
بزنگاه محملی است که در آن می توانیم سیاهیهای درون خود را بدون کوچکترین اغماض و پنهان کاری به تماشا بنشینیم. برعکس زندگی واقعی که در آن ظاهر آدم ها یک چیز است و باطن چیز دیگر، در بزنگاه ظاهر آدمها شبیه باطن ایشان شده است. دیگر کسی ادای آدم خوب را در نمی آورد. دست همه برای دیگران رو است. بزنگاه سریالی است که در آن آدم خوب وجود ندارد. همه، مرد و زن و پیر و جوان و حتی آن دختر کوچولوی سه چهار ساله هم دنبال این هستند که چطور از دیگران سوء استفاده کنند. روابط خانوادگی، برادر و خواهر و زن و شوهر و فرزند، همه در این سریال بی معنی و متزلزل است. این را البته نمیتوان و نباید به کل جامعه تعمیم داد. اما بزنگاه با اگزجره کردن، آنها را تلخ تر نموده و تلنگری سخت و تکان دهنده به بیننده وارد آورده. بزنگاه دنیایی تلخ ساخته که به قول امیرقادری فقط به زور کمدی میشود تحملش کرد.
بزنگاه با این حجم شوخی و کمدی، کمدی هایش تکراری نمی شود و از شیرینی آن کاسته نمی شود. برخلاف اغلب سریال های کمدی که پس از اندکی، تر و تازگی خود را از دست می دهند و به قول معروف لوس می شوند. در بسیاری از برنامه ها و سریال ها تا یک شوخی جواب داد و به اصطلاح "گرفت" سازندگان همان را میگیرند و آنقدر تکرارش می کنند که از مزه بیافتد و نخنما شود. بزنگاه اما اینگونه نیست. این مساله به چند دلیل است. اول اینکه بزنگاه با وجود کمدی بودن، جدی است و حرفش، حرفی است که حالا حالا ها جا برای گفتن و شنیده شدن دارد. دوم اینکه کمدی ها کشدار نیست و به موقع تمام می شوند. دیگر اینکه نویسندگان به خوبی موقعیتهای هجو آمیز را در روابط و موقعیتهای جدی کشف کردهاند و نهایت استفاده را از آن برده اند. در هر لحظه از سریال، تماشاگر منتظر یک شوخی بدیع است. شوخی هایی که چون از دل موقعیت بیرون می آیند توی ذوق نمیزنند و جذابیت دارند.
با وجود تعدد شخصیت ها، شخصیت پردازی سریال فوقالعاده است. همه شخصیتها ویژگیها و رفتار خاص خود را دارند و پس از چند قسمت که از سریال گذشته تماشاگر همه را میشناسد و نوع رفتار و برخورد و همه ویژگیهای شخصیتی ایشان برایش روشن است. ضمن اینکه شخصیتها مشابه ندارند و از این رو واقعا شخصیتاند و نه تیپ. هرجا که شخصیتی حضوری ،هرچند کوتاه، داشته از تمام قابلیتهای ذاتی او در غنیتر کردن فضا و موقعیت استفاده شده است. به نظرم این بهترین کار سروش صحت در مقام نویسنده تا به امروز است. هیچ یک از نوشته های صحت تا به حال قابل بحث و توجه نبوده. از این جهت نیز بزنگاه یک استثنا است.
قبل از ماه رمضان با خودم عهد کرده بودم که امسال دیگر هیچ سریالی نبینم. چون به نظرم بیش از آنکه فایدهای داشته باشند وقت آدم را می گیرند. مثل پارسال که هر شب سه چهار ساعت از وقت مفیدم تلف می شد. با این وجود روز اول رمضان نشستم و هر چهار سریال را دیدم. به این قصد که اگر سریالی واقعا ارزش دیدن داشت از دستش ندهم و از تماشایش نگذرم. از بین سریال شیک و خوش سر و ظاهر روز حسرت و سریال شعاری مثل هیچ کس و کمدی بی مایه و تکراری مامور بدرقه و همین بزنگاه، تنها دستپخت رضا عطاران به دلم نشست. با اینکه از تصاویر چشم نواز و خانههای اعیانی و قیافههای مدل بالا در آن خبری نبود. خلاصه شدم بیننده ر و پا قرص بزنگاه و از این جهت خوشحالم و به هیچ وجه احساس کسی که وقتش تلف شده را ندارم. با این حال بعید میدانستم که این سریال تااین حد جنجالی شود و موافق و مخالف پیدا کند. خوشحالم که همه آنها که قبولشان دارم بزنگاه را پسندیدهاند. دست رضا عطاران درد نکند. امیدوارم بزنگاه تا به آخر همینگونه در اوج بماند و از گزند بدخواهانش در امان بماند.
در مطالب آینده به امید خدا بیشتر به حاشیههای این سریال خواهم پرداخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر