۱۳۸۷ اسفند ۱۱, یکشنبه

محمدرضا گلزار، سوپراستار ممنوع الکار

احتمالا می‌دانید که محمدرضا گلزار، سوپر استار سینمای ایران، این روزها مربی یک تیم والیبال شده است. این اتفاق پس از آن افتاد که گلزار به مدت یک سال از فعالیت در سینما منع شد. ظاهرا او برای قراردادهایش مبالغ بالا درخواست می‌کرده و این مساله به مذاق بعضی از سینماگران خوش نیامده است.

اگر واقعا گلزار به دلیل درخواست دستمزد بالا ممنوع الکار شده باشد، باید به حال سینما تاسف خورد. مگر کسی را به زور مجبور کرده‌اند که با گلزار قرارداد ببندد؟ وقتی تهیه کننده‌ای حاضر است مبلغ بالایی به گلزار پرداخت کند به دلیل این است که می‌داند بیش از آن مبلغ، از طریق فروش فیلم به او باز خواهد گشت. نمی‌فهمم اشکال این کار کجاست. مگر این کار جز یک تجارت سالم و قانونی است که با رضایت طرفین انجام شده است؟ سینمایی که قرار است بعنوان یک هنر_صنعت روی پای خود بایستد نباید با سیاست حذف کردن، رقبا و آدم‌های موفق را از راه به در کند. برعکس، اقتصاد سینما به محمدرضا گلزار مدیون است و حتی باید از او تشکر کرد.

اما حرف من چیز دیگری است. به نظرم راهی که گلزار، پس از این ممنوع الکاری در پیش گرفت بسیار جالب توجه است. او بدون جنجال آفرینی و مصاحبه و بدگویی از این و آن، بلافاصله رفت و مربی یک تیم والیبال شد. این روزها دیگر، همه خبرها و مصاحبه‌های گلزار درباره والیبال و تیم ارتعاشات است. انگار نه انگار که او مهمترین سوپراستار سینمای بعد از انقلاب است. او این روزها با علاقه و جدیت یک مربی حرفه‌ای از کار و تیمش حرف می‌زند. این رویه به نظر من قابل تقدیر است. اینکه او به جای گلایه کردن و نق زدن، با علاقه به کار دیگری چسبیده و طوری رفتار می‌کند که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است.

درباره رضا گلزار مثل هر سوپر استار دیگر حرف و حدیث بسیار است. خیلی‌ها با برادر، پسرخاله، پسرعمه یا خود گلزار فامیل و رفیق جان جانی اند و از زندگی خصوصی و جیک و پوک او چیزها می‌گویند و می‌دانند. من هیچ دوستی و آشنایی با گلزار ندارم. همه شناختم از او مربوط می‌شود به نقش‌هایی که از او روی پرده دیده‌ام یا در مجله‌ها و جاهای دیگر خوانده‌ام. گلزار در گفتگوهای تلویزیونی و مصاحبه هایش هم نشان داده که آدم باهوشی است که می‌داند چه بگوید و چگونه رفتار کند. من به حرف این و آن هم کاری ندارم. عادت کرده ام که همیشه گوش خودم را به این دست بدگویی‌ها که دیگر در خون ما ایرانی ها جا گرفته است ببندم. من به محمدرضا گلزار احترام می‌گذارم. درواقع دلیلی برای احترم نگذاشتن، ندارم. نیازی هم نمی‌بینم که بخواهم کنکاش کنم و خلافش را ثابت کنم. بعد از این ممنوع الکاری و مربی شدن گلزار، احترامم به او باز هم بیشتر شد. گلزار نشان داد که حتی اگر جلوی راهش را سد کنند باز راه خود را پیدا می‌کند و از جایی که انتظارش را ندارید دوباره پیدا می‌شود.

مورد عجیب محمدرضا گلزار یک چیز دیگر را هم نشان می‌دهد. اینکه او جایگاه خود را می‌شناسد و می‌داند که کجا ایستاده است و چه می‌خواهد. او می‌داند که هرگز کسی به چشم یک بازیگر هنرمند به او نگاه نکرده است. هرچند که پس از سالها تجربه و کار در سینما، بسیار آموخته است و برخی نقش آفرینی‌هایش نشان از بینش و درک هنری او دارد. با این حال او خود را یک بازیگر هنرمند نمی‌داند. حتی برای دستیابی به این عنوان تلاش هم نمی‌کند. از همین رو است که رد کردن پیشنهاد بزرگان سینمای ایران برایش چندان دشوار نیست. به همین دلیل وقتی جلوی کار او گرفته می‌شود نق نمی‌زند و جهان را تیره و تار نمی‌بیند و به سادگی از راه دیگری دنبال خواسته‌های خود می‌رود. گلزار، خود می‌داند که شاید بازیگر بزرگی نباشد، اما یک سوپراستار بالفطره است. کسی که هرجا و درهر کاری که باشد سوپر استار است.

هیچ نظری موجود نیست: