۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سه‌شنبه

خالی وود

در خبرها خواندم که سعید حاجی میری گفته: "نسخه ایرانی لاست را 15 سال پیش نوشته بودیم". این خبر داغ دلم را تازه کرد. به خدا آدم دلش کباب می‌شود. از اینکه این اجانب از خدا بی‌خبر که نه دین و ایمون درست و حسابی دارند و نه حق و حقوق و قانون کپی‌رایت سرشان می‌شود، چه جور آثار ما را کش می‌روند و به اسم خودشان جا می‌زنند. آقا من خودم شاهدم. شاید باور نکنید، اما تعداد زیادی از آثار مهم سینمای جهان را خودم فیلمنامه‌اش را نوشتم. خود خودم. تک و تنها. آن وقت این هالیوودی‌های خدا نشناس آنها را از دستم درآوردند و به اسم خودشان دوختند و بریدند و پزش را دادند. من البته هیچوقت دنبال شهرت نبودم و واسه همین تا حالا سکوت کرده‌ام. اما برای ثبت در تاریخ چند تا از این فیلمها را نام می‌برم تا بدانید اگر این فیلمنامه‌ها سرقت نمی‌شد و به نام نویسنده اصلی‌اش که بنده باشم روی پرده می‌رفت، من الان چه غولی در دنیای سینما بودم و چه بروبیایی داشتم.

همشهری کین. آره جان شما همشهری کین را من نوشتم. بر اساس زندگی نوه عموی مادربزرگ شوهرخاله‌ام. این آقا مش حسن نامی بود توی ولایت خودمان که دستی توی کار نوشتن و روزنامه‌نگاری داشت. هروقت توی آبادی می‌دیدیمش صدایش می‌زدیم "همشهری کیفین". خلاصه آدم باحالی بود که خرش خیلی می‌رفت. جان می‌داد واسه فیلم شدن. این بود که نشستم و داستان زندگی‌اش را نوشتم. این داستان بعدا سر از هالیوود در آورد و شد همشهری کین.

آوای موسیقی. این یکی را هم از روی یک شخصیت واقعی نوشتم. خدا بیامرزد یک خانمی بود قدیم‌ها توی خانه پدربزرگم رخت می‌شست. صدایش می‌زدیم مریم چاقه! ما نوه‌ها که جمع می‌شدیم خانه پدربزرگ، مریم چاقه تشت رخت‌شویی‌اش را بر می‌گرداند و رویش رنگ بابا کرم می‌گرفت. ما بچه‌ها ذوق می‌کردیم و دورش قر می‌دادیم. خلاصه آوای موسیقی از اینجا شروع شد. بعد هم یک سری شاخ و برگ بهش دادم و به قول سینمایی‌ها گره‌های دراماتیک اضافه کردم. از جمله چندتا صحنه ملی میهنی و قضیه حمله آلمان و اینها را گذاشتم تویش و شد همین آوای موسیقی که همه می‌شناسید.

پدرخوانده را هم من نوشتم. دن کورلئونه همان وحید دم کلفت خودمان است. هفت سامورایی را هم دیگر لازم به گفتن نیست که از قصه معروف هفت کچلان برداشته‌ام. فیلمهای تارانتینو همه‌اش کار من است. از آن داستان عام پسند که من بهش می‌گویم قصه خودمانی بگیر تا همین اراذل بی‌آبرو. فیلمنامه فیلمهای فینچر، اسکورسیزی، اسپیلبرگ، کاپولا و... اغلبشان دستخط اینجانب است. اگر بخواهم همه را نام ببرم، طوماری می‌شود. برای آگاهی از سایر فیلمهایی که بنده در نگارش آنها نقش داشته‌ام رجوع شود به کتاب "تاریخ سینما، از برادران لومیر تا همین پیش پای شما".

هیچ نظری موجود نیست: