آقا چرا شلوغش میکنید؟ چیزی نشده که! یک دونه ببر مرده، کشتی نوح که غرق نشده. شما که تا همین دیروز نه حالی از این ببر میپرسیدی و نه جرأت میکردی از صد متری قفساش رد بشوی، حالا چی شده فریاد "واویلا ببری جان"ات سرگذاشته به آسمان؟ البته شما تقصیر نداری. کار، کار آنهایی است که این چیزها را در بوق و کرنا میکنند. تا آدمهای ساده مثل شما را فریب بدهند. اما کور خواندهاند. مگر ما مرده باشیم که بگذاریم آنها به اهداف پلیدشان برسند. من اینجا میخواهم چند مسأله را روشن کنم. اصلا این قضیه بودار است. کاسهای زیر نیم کاسه است.
از قرار معلوم این ببری که مرده را از سیبری آوردهاند. از آن طرف هم میگویند این ببر با ببرهای مازندران از یک قماش بوده. آخر من از شما میپرسم. کدام عقل سلیمی چنین چیزی را باور میکند؟ که یک ببری که از سیبری آمده با ببرهای مازندران فامیل از آب در بیاید؟ اصلا بگویید ببینم کدام ببر احمقی این همه دار و درخت و جنگل و دریا را ول میکند میرود توی آن سرما و یخبندان؟ که واسه یک لقمه غذا که بگذارد دهان زن و بچهاش باید تن و بدنش مثل بیدمجنون بلرزد. آن ببری که سواحل خزرشهر و دریاکنار را ول میکند و میرود در سیبری با آن سرمای جانکاه زندگی بکند، همان بهتر که سقط شود. اصلا همچین ببر بیعقلی به درد احیای نسل ببر مازندران نمیخورد. شواهد تاریخی نشان میدهد که ببرهای مازندران همگی از ضریب هوشی بالای صدوپنجاه برخوردار بودهاند. همین ثابت میکند که ببر مرده، هیچ نسبتی با ببرهای مازندران نداشته است.
اصلا این ببر از همان روز اول که از سیبری آمد، مریض بود. شاهدان عینی همه متفق القول بر این باوراند که این ببر همان لحظهای که داشت از پلههای هواپیمای توپولوف میآمد پایین آب دماغش سرازیر بود و فینفین میکرد. البته اگر غیر از این بود جای تعجب داشت. توی آن سرمای سیبری اگر فیل هم باشد میچاید، این که ببر است. این ببر از همان وقتی که در خاک سیبری بود مریض بود. اسناد تازه منتشر شده ویکیلیکس نشان میدهد که وقتی مقامات ایرانی برای مشاهده وضعیت سلامت ببر مرحوم به سیبری سفر کرده بودند، مقامات سیبری با آب پرتقال و آش شلغم این ببر را سرپا نگه داشته بودند. این یک کلاهبرداری توی روز روشن است. باید از مقامات سیبری به دادگاههای بینالمللی شکایت کرد. نمیشود که یک ببر مریض به ما قالب کنند و از آن طرف پلنگ مثل دسته گلمان را با خودشان ببرند.
این یک توطئه از پیش تعیین شده بود که با همت و درایت دلاور مردان این سرزمین خنثی شد. همانگونه که به دلایل مستدل عرض شد، مقامات سیبری قصد داشتند طی یک اقدام مبذوحانه، یک ببر مریض و ناقص العقل را بفرستند پیش ببر یکی یک دانه خودمان تا با او به زاد و ولد بپردازد و بعد هم یک مشت ببر منگل کج و کوله پس بیاندازد و بدین ترتیب گند بزند به نسل ببرهای مازندارن. خدا را شکر که با نفله شدن این عنصر نفوذی همه توطئهها نقش برآب شد و همه چیز به خیر و خوشی پایان پذیرفت. فقط یک مشکل باقی میماند، آن هم تنها شدن ماده ببر بیچاره خودمان است که در عنفوان جوانی بیوه شده و میگویند از خواب و خوراک افتاده. توصیه میشود مسئولین باغ وحش هرچه زودتر دوباره یک دستی برای این ماده ببر بزنند بالا و یک شوهر خوب، ترجیحا از چین، برایش وارد کنند. اتفاقا بد نیست که ببرهای مازندران آینده کمی هم چشم بادامی باشند. بامزهتراند، اینطور نیست؟
از قرار معلوم این ببری که مرده را از سیبری آوردهاند. از آن طرف هم میگویند این ببر با ببرهای مازندران از یک قماش بوده. آخر من از شما میپرسم. کدام عقل سلیمی چنین چیزی را باور میکند؟ که یک ببری که از سیبری آمده با ببرهای مازندران فامیل از آب در بیاید؟ اصلا بگویید ببینم کدام ببر احمقی این همه دار و درخت و جنگل و دریا را ول میکند میرود توی آن سرما و یخبندان؟ که واسه یک لقمه غذا که بگذارد دهان زن و بچهاش باید تن و بدنش مثل بیدمجنون بلرزد. آن ببری که سواحل خزرشهر و دریاکنار را ول میکند و میرود در سیبری با آن سرمای جانکاه زندگی بکند، همان بهتر که سقط شود. اصلا همچین ببر بیعقلی به درد احیای نسل ببر مازندران نمیخورد. شواهد تاریخی نشان میدهد که ببرهای مازندران همگی از ضریب هوشی بالای صدوپنجاه برخوردار بودهاند. همین ثابت میکند که ببر مرده، هیچ نسبتی با ببرهای مازندران نداشته است.
اصلا این ببر از همان روز اول که از سیبری آمد، مریض بود. شاهدان عینی همه متفق القول بر این باوراند که این ببر همان لحظهای که داشت از پلههای هواپیمای توپولوف میآمد پایین آب دماغش سرازیر بود و فینفین میکرد. البته اگر غیر از این بود جای تعجب داشت. توی آن سرمای سیبری اگر فیل هم باشد میچاید، این که ببر است. این ببر از همان وقتی که در خاک سیبری بود مریض بود. اسناد تازه منتشر شده ویکیلیکس نشان میدهد که وقتی مقامات ایرانی برای مشاهده وضعیت سلامت ببر مرحوم به سیبری سفر کرده بودند، مقامات سیبری با آب پرتقال و آش شلغم این ببر را سرپا نگه داشته بودند. این یک کلاهبرداری توی روز روشن است. باید از مقامات سیبری به دادگاههای بینالمللی شکایت کرد. نمیشود که یک ببر مریض به ما قالب کنند و از آن طرف پلنگ مثل دسته گلمان را با خودشان ببرند.
این یک توطئه از پیش تعیین شده بود که با همت و درایت دلاور مردان این سرزمین خنثی شد. همانگونه که به دلایل مستدل عرض شد، مقامات سیبری قصد داشتند طی یک اقدام مبذوحانه، یک ببر مریض و ناقص العقل را بفرستند پیش ببر یکی یک دانه خودمان تا با او به زاد و ولد بپردازد و بعد هم یک مشت ببر منگل کج و کوله پس بیاندازد و بدین ترتیب گند بزند به نسل ببرهای مازندارن. خدا را شکر که با نفله شدن این عنصر نفوذی همه توطئهها نقش برآب شد و همه چیز به خیر و خوشی پایان پذیرفت. فقط یک مشکل باقی میماند، آن هم تنها شدن ماده ببر بیچاره خودمان است که در عنفوان جوانی بیوه شده و میگویند از خواب و خوراک افتاده. توصیه میشود مسئولین باغ وحش هرچه زودتر دوباره یک دستی برای این ماده ببر بزنند بالا و یک شوهر خوب، ترجیحا از چین، برایش وارد کنند. اتفاقا بد نیست که ببرهای مازندران آینده کمی هم چشم بادامی باشند. بامزهتراند، اینطور نیست؟
۲ نظر:
اقا توطئه بیش از اینهاست. اداره منکرات باغ وحش گویا پشت پرده وضعیت این ببر بی تربیت را مشخص کرده و معلوم شده این عنصر معلوم الحال ایدز (مشمشه) داشته است! می بینی ابعاد چند لایه این برنامه ریزی استعمار را....!
همین!
آقا همه این بی ناموسی ها زیر سر استکبار جهانی است. ما کی از این چیزها داشتیم؟ از وقتی پای این اجنبی ها به این مملکت باز شد درد و مرض هم باهاشون سرازیر شد. به هرحال ممنون از کامنت روشنگرانه شما.
ارسال یک نظر