۱۳۸۹ اسفند ۲۴, سه‌شنبه

فرازهای 89

از خودم می پرسم سالی که گذشت چطور سالی بود؟ چه نقطه‌های عطفی تویش داشتم؟ چه کارهای ویژه‌ای کرده‌ام؟ ته این سال چه برایم مانده؟ گفتنش سخت است. باید فکر کنم. باید فکر کنم. همین نشانه خوبی نیست. که یعنی اگر چیزی هم بوده آنقدر بی‌رنگ و بی‌خاصیت بوده که هنوز یک سال نشده از یادم رفته. واقعیت این است که با متر و اندازه‌های مرسوم، من امسال هیچ کار خاصی نکردم و همان‌جا هستم که پارسال این موقع بودم. همچنان یک کارمند حقوق بگیر ساده. با آرزوهای کوچکی که باوجود کوچکی همچنان دست نیافتنی به نظر می رسند. هرچند..............



پ.ن. این نوشته را ناتمام گذاشته‌ام. راستش وقتی شروعش کردم قصدم این بود که از بعضی کارهایی که امسال انجام داده‌ام و به خیالم فرازهای 89 ام بود اسم ببرم. اما وقتی این مقدمه را نوشتم کارهایم به نظرم آنقدر بی‌ارزش رسید که از قید نام بردن‌شان گذشتم. می‌گذارم امسال با یک حس دریغ تمام شود. شاید سال دیگر روزگار راه بهتری جلوی پایم گذاشت. هرچند زیاد امید ندارم.

۱ نظر:

عیار تنها گفت...

راستش از اینکه به آنچه دوست اش داشته ای پرداخته ای تاثیر زیادی گرفتم. چند روز پیش - بعد از صحبتی که با هم داشتیم - دیدم یک عمریست دارم زمینه سازی می کنم! کی به اصل می پردازم خدا داند! اما قبول دارم که هر کسی خودش بهتر می فهمد که چه می خواهد...

امید که سال نو، برایت سال آرزو ها و رسیدن ها باشد.