۱۳۹۰ تیر ۱۱, شنبه

بیایید سر را بالا بگیریم

عباس کیارستمی در اعتراض به روند پیچیده اخذ ویزا و انگشت نگاری، گفته که دیگر به انگلستان سفر نخواهد کرد.

این برخوردهای زننده چیزی است که همه آنها که رفته‌اند و بسیاری از آنها که نرفتند اما برای رفتن تلاش کرده‌اند، طعم تلخش را چشیده‌اند. از نگاه‌های تحقیر آمیز مامور سفارتخانه که از قضا خودش هم ایرانی است، اما انگار یادش رفته و دربست شده است عمله بیگانه. یا انتظار و انتظار و انتظار برای ویزای کشوری که حتی از نقشه بیرون است و واسه پیدا کردن‌اش باید گوشه موشه‌های نقشه را گشت. تا خریدن ناز و ادای آفیسر اداره مهاجرت و تحمل برخوردهای مشکوک و نفرت انگیز و تهیه و ترجمه هزار جور مدرک برای قانع کردن آقا یا خانم به اینکه سوء پیشینه ندارید و جانی و آدمکش نیستید و مثل خودشان انسانید!

نمی دانم آیا جا ندارد که ما هم یک بار جلوی اینهمه ادا و اطوار بایستیم؟ سر خودمان را بالا بگیریم و بگوییم آقا جان نمی‌آییم به آن مملکت شما، ویزا نمی‌دهید؟ به درک! آن مملکت گل و بلبل ارزانی خودتان. نخواستیم.

چه می‌خواهید بگویید؟ که او عباس کیارستمی است و حرفش خریدار دارد، اما حرف من و شما نه؟ که اینجا جای زندگی نیست و باید آدم هرچه زودتر دمش را بگذارد روی کول و برود پی کار خودش؟ به هر قیمت و با تحمل همه جور تحقیر و سختی؟ قبول که اینجا جای زندگی نیست (که البته ما داریم تویش زندگی می‌کنیم). اما به نظرم اگر همه آنها که از اولش یا بعدتر رفتند، می‌ماندند، اینجا اکنون جای دیگری بود. اصلا این روحیه خودخواهی و پاک کردن صورت مساله به جای حل مساله است که ما را به این روز نشانده. در ضمن باید بپذیریم که ایرانی جماعت همیشه فرنگی پرست بوده. هنوز که هنوز است واسه خیلی‌ها خارج رفتن پز دارد.

البته من هم تافته جدابافته نیستم. یک جورایی دستم از آن ور آب کوتاه است وگرنه هیچ بعید نبود که من هم الان یک جایی همان گوشه‌های نقشه بودم. هرچند خوشحالم که اینطور نیست و با همه سختی‌هایش، هنوز جایی هستم که تویش به دنیا آمدم و بزرگ شدم. اما به هر حال دلم می‌سوزد. اگر نمی‌رفتید و همه پشت هم می‌ماندید، اوضاع جور دیگری بود. باید پذیرفت اگر آن‌ور آبی‌ها به جایی رسیده‌اند و ما نه، دلیلش چیزهایی است که آنها دارند و ما نداریم. نمی‌دانم شاید اسمش وطن دوستی (نمی‌گویم وطن پرستی) باشد، یا هرچه. به هرحال اگر کشور ما با مال آنها فرق دارد، لابد دلیلش این است که خود ما با آنها فرق داریم. عجالتا بیایید سر خودمان را بالا بگیریم. شاید همین، خیلی چیزها را عوض کرد.

هیچ نظری موجود نیست: