۱۳۸۵ بهمن ۱۶, دوشنبه

يك سينما، يك مهرجويي

يك سينما، يك مهرجويي
دلم تنگ مي شه واسه وقتي كه داریوش مهرجویی ديگه فيلم نسازه. واقعا چرا سينماي ما ديگه نتونسته يك نفر ديگه در سطح مهرجويي داشته باشه. البته كارگردان هاي خوبي داريم كه كارهاي خوب و ماندگاري ارائه داده اند. مثلا مگه ميشه اين فيلم ها را ناديده گرفت: بچه هاي آسمان، زير درختان زيتون، مسافران ،ناصرالدين شاه آكتور سينما و فيلم هاي ديگه اي كه الان يادم نيست. اما به نظرم سازندگان اين آثار هيچ كدام آنطور كه بايد در موفقيتهايشان تداوم نداشته اند.
فيلمسازان اين سالها به نظرم بيشتر اسير حرفند تا درگير نحوه بيان. شايد عيب از شرايط فيلمسازي در ايران است كه مولفين سينمايي را دچار شعارزدگي كرده. كمتر فيلمسازي است كه به اندازه حرفي كه مي زند به ساختار سينمايي اثرش نيز بها دهد و چه بسيار حرف هاي خوب كه با نحوه اجراي بد، هدر رفته اند. از نمونه هاي آخرش فيلم تقاطع كه در همين وبلاگ قبلا درباره اش نوشته ام .
اما مهرجويي به مدد عمق دانش و تسلطش بر مديوم سينما و ساير هنرها ، بعضا حتي پيش پا افتاده ترين موضوعات را به فاخر ترين آثار سينماي ايران تبديل مي كند. كاش فيلمسازان با ذوق ما با نظر به جايگاه مهرجويي تجديد نظري در سينمايشان مي كردند. يك مهرجويي براي اين سینما كم است.
به هرحال اميدوارم داريوش مهرجويي حالاحالاها بماند و فيلم بسازد.

هیچ نظری موجود نیست: