۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۰, دوشنبه

فيلمنامه خواني

قديما، فيلمنامه بيشتر از الان منتشر مي شد. اغلب فيلم هاي مطرح كمي بعد از اكران، فيلمنامه شان در دسترس بود. اما مدتي است كه ديگر از نشر فيلمنامه آثار ايراني خبري نيست. نشر فيلمنامه هاي خارجي هم ديگر آن رونق سابق را ندارد.
كلا فيلمنامه خواني را دوست دارم. علاوه بر لذتش ، امكان بررسي فيلمنامه را نيز به آدم مي دهد. الان اگر بخواهي فيلمنامه فيلمي را داشته باشي راهي نداري ‌جز اينكه خودت فيلمنامه را از روي فيلم پياده كني.
مدتي است دلم مي خواهد كمي جدي تر، به بحث فيلمنامه نويسي بپردازم و روي برخي از فيلمنامه هاي مهم كار كنم. اما هنوز فرصتش را نيافته ام. همان يك ذره وقتي هم كه در هفته دارم براي كارهاي ديگرم از دست مي رود. كاش مي شد سر و ساماني به وقتم بدهم و بتوانم اين كار را شروع كنم.
فعلا مشغول خواندن كتاب "عشق در زمان وبا" ي ماركز با ترجمه بهمن فرزانه هستم. وقتي كه براي خودم آزاد مي كنم فعلا با آن پر مي شود. رمان هاي بلند را به دليل همين وقت گير بودنشان دوست ندارم. هرچند به هرحال خواندنشان لذت بخش است.
راستي روخواني فيلمنامه و مخصوصا نمايشنامه هم لطفي دارد. بد نيست امتحان كنيد، بخصوص دسته جمعي.

هیچ نظری موجود نیست: