۱۳۸۶ مرداد ۲۵, پنجشنبه

فراموشی

چند هفته اي از اعلام خبر توقيف سنتوري گذشته. فعلا منتظرم كه ببينم در كشمكش بين مسئولين سينمايي و صاحبان فيلم كدام برنده مي شوند و آخرش فيلم را مي بينم يا نه. كاري غير از انتظار ازم بر نمي آيد. آن روز كه خبر توقيف فيلم راشنيدم اعصاب نداشتم. به حال خودم و اين مملكت تاسف مي خوردم. چند روزي غصه خوردم و آه كشيدم. گله و شكايت كردم. اما سودي نداشت. نه فيلم اكران شد و نه كك آنها كه جلوي نمايش فيلم را گرفتند گزيد. الان سه هفته گذشته و ديگر در كله ام فرورفته كه فيلم توقيف شده و شايد هيچ وقت نتوانم در شرايط عادي آن را ببينم. هميشه همين طور است. اتفاقات زود فراموش مي شوند. مثل سهميه بندي بنزين، مثل جدي گرفتن زلزله، مثل همه بلاهايي كه سرمان مي آيد. بعد از مدتي چشممان را مي بنديم و جوري با شرايط كنار مي آييم كه انگار از اول همين طور بوده. فراموش مي كنيم كه حق ما، سهم ما از زندگي چيست و چه ناروا از ما دريغ مي شود آنچه بايد داشته باشيم. شايد همين فراموشكار بودنمان است كه زندگي را برايمان قابل تحمل مي كند.

هیچ نظری موجود نیست: