شرمگینم از اینکه تا به حال از خسرو شکیبایی دراینجا حرف نزده ام.چطور او را فراموش کردم؟ بازیگری که بسیار دوستش داشتم و دارم و از این همه بازیگر، او برایم اولین و تنها ستاره بود و ستاره ماند.
امروز، اولین روز بدون شکیبایی، هرجا و سایت و انجمن که سر می زنم از او می گویند و یاد می کنند. از نقش های به یادماندنی و از حمید هامونش، از صدای یکه و حرکات منحصر به فردش. از آن موهای لخت که شکیبایی چه دلبری ها که با آن نمی کرد. از آن "سین" گفتن های خاصش و سرانجام از بهت مرگ زودهنگام و ناباورانه اش.از همه اینها امروز همه می گویند. من چه بگویم که تازه باشد؟ که کسی نگفته و کسی نشنیده باشد؟
یادش بخیر در اکزان ماه مجله گزارش فیلم برای فیلم خواهران غریب، شکیبایی هم به همراه بقیه دست اندرکاران فیلم آمده بود. آن زمان دوران اوج و محبوبیتش بود. وقتی او می خواست یکی از آن کلمات سین دارش را بگوید، زنگی آزاردهنده از بلندگو در سالن پیچید. در پی آن جمعیت شروع کرد به دست زدن و تشویق. شکیبایی هم در پاسخ از مردم تشکر کرد که حتی برای ضعف هایش ،به قول خودش، هم دست می زنند. این اولین و آخرین باری بود که شکیبایی را از نزدیک دیدم.
خواهران غریب را 9 بار در سالن سینما دیدم. فیلمی که با حضور گرم شکیبایی و ترانه های او دیدنی است.
کیمیا نمایش اوج هنر بازیگری شکیبایی است. وقتی او پس از سالها اسارت به وطن بازگشته و کوله بار تنهایی خود را در خیابان خالی به زمین می نهد.
بازیگر محبوب داریوش مهرجویی، در شش فیلم با استاد همکاری کرد:
روشنفکر سرگشته فیلم هامون که نقشش بر خاطر یک نسل تا ابد حک شد.
دو نقش منفی ، شوهر خیانتکار فیلم بانو و گشتاسب دغل باز فیلم سارا
دو نقش در فیلم پری: اسد و صفا ، دو برادر عارف و از دنیا بریده
و نقش کارگردان ، به تعبیری نقش خود مهرجویی، در دو فیلم میکس و دختردایی گمشده.
در سریال خانه سبز به تمامی خود را رها کرد و به جلوه گری پرداخت. این بی واسطه ترین ارتباط تماشاگر است با بازیگری دوست داشتنی به نام خسرو شکیبایی.
ابلیس، یکبار برای همیشه، درد مشترک، عاشقانه، سرزمین خورشید، اتوبوس شب، روزی روزگاری، كاكتوس و دیگر نقش آفرینی های خاطره انگیز او در یاد دوست دارانش خواهد ماند.
یادش گرامی و خانه اش هرجا که هست همیشه سبز باد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر