۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

یک نگاه به درباره الی

پیش نویس
شخصا درفیلم ها دوست ندارم دنبال پیام بگردم. به نظرم اولین لازمه یک فیلم خوب این است که با تماشاگر ارتباط خوب برقرار کند و روی صندلی سینما بنشاندش. اینکه بعضی فیلم ها تنها به دلیل حرفی که می‌زنند و اشاراتی که می کنند گاهی مورد توجه قرار گیرند به نظرم پذیرفته نیست. اسم نمی‌برم اما زیادند از این دست فیلم‌ها که حتی بعضی‌شان توسط کارگردان‌های بزرگ و نامدار ساخته شده‌اند و مورد توجه و تمجید بین المللی هم قرار گرفته‌اند. با این حال من فیلم‌های خوبی نمی‌دانمشان. چون خوب داستان نمی‌گویند. خوب تعریف کردن داستان اصل اول هر فیلم خوب سینمایی است. پس از آن است که لایه های معنایی فیلم اهمیت می یابند. در واقع حرف چیزی است که نباید بر داستان سنگینی کند. اگر فیلم حرفی برای گفتن و جا برای تفسیرهای معنایی داشته باشد، این باید از دل داستان بیرون بیاید و بهتر است بگویم اصلا باید خود بخشی از داستان باشد. با این توضیح می‌رسم به درباره الی. فیلمی که خوب داستان می‌گوید و تماشاگرش را با خود همراه می‌کند و در بعضی لحظات حتی توان نفس کشیدن را از او می‌گیرد.

درباره الی، کارخانه مسخ آدم
تعداد فیلم‌هایی که پایان تلخ و فاجعه بار دارند کم نیست. درباره الی با اینکه یکی از آنها است اما با آنها تفاوتی اساسی دارد. تفاوتی که ناشی از نگاه ویژه اصغر فرهادی است. نگاهی که آن را در سایر فیلم‌ها و آثار نوشتاری او هم می‌توان یافت. درنگاه نخست پایان درباره الی ممکن است به نظر کم اهمیت جلوه کند. اتفاق مهمی که نیافتاده. یک نفر آمده و یکی رفته. در رفتن آن‌کس که رفته هم که کسی نقشی نداشته. گرفتار یک بلای طبیعی شده. همین و بس. این کجا و آن فیلمی که در آن قهرمان داستان قربانی مخالفان خبیثش شده و مثلا بدست ایشان گردن زده شده کجا، یا فیلم دیگری که در آن زمین دچار یک بلای آسمانی مثلا قحطی یا طاعونی همه‌گیر شده و جان میلیونها انسان را گرفته. این‌ها ظاهرا فاجعه‌های بزرگ‌تری هستند. بااین حال فاجعه درباره الی هرچند ظاهرش کوچک اما عمیق‌تر و تکان‌دهنده‌تر است. آنچه در درباره الی رخ می‌دهد از دست رفتن ایمان و اعتماد یک نفر به دیگری است. چیزی که امروز بر تک تک افراد جامعه ما می‌رود. درباره الی نمایش ساده و بی پیرایه این دگرگونی اخلاقی است. درباره الی تصویر پیچیدگی‌های روابط و دنیای پر از تظاهر و دروغ جامعه ایرانی،حتی میان دوستان نزدیک، است که منجر به فضایی اینچنین، سرشار از بی اعتمادی و دلزدگی شده است.

نکته ای در ساختار روایی فیلم هست که ندیده‌ام تا به حال کسی اشاره‌ای به آن بکند و آن هم وجود گونه‌ای تقارن میان حضور شخصیت‌ها است. فیلم تعدادی شخصیت ثابت دارد که عبارتند از جمع دوستانی که در آغاز فیلم به سفر شمال می‌روند به جز الی. دو شخصیت دیگر، الی و نامزدش هستند که اولی در سی دقیقه آغازین فیلم و دیگری در سی دقیقه پایانی حضور دارند. با این توضیح شاید بتوان اینگونه به فیلم نظر افکند که یک نفر ،الی که دختری خانواده دوست، مهربان و معقول است ، وارد جمع ظاهرا دوستانه‌ای می‌شود. این جمع دوستانه بطور غیر مستقیم او را حذف می‌کند و از این حذف، آدم دیگری زاده می‌شود، نامزد الی، که با سرخوردگی درحالی که اعتمادش به دیگران سلب شده، به جامعه بازگردانده می‌شود. درباره الی، تماشاگر را با ترسی بی‌پایان از حضور فردی چنین زخم خورده و تلخ در جامعه رها می‌کند و این ترسی است که آدم را تکان می‌دهد. از این دید درباره الی تصویر جامعه ای است که مانند یک کارخانه عمل می‌کند. کارخانه‌ای که ماده اولیه آن انسانی بی‌عقده و بی شیله پیله است و محصولش آدم تلخ و سرخورده‌ای که به همه بی اعتماد است و جز به کشیدن گلیم خویش از آب به چیزی نمی‌اندیشد. مثل همین آدم‌هایی که امروز در جامعه دور و برمان زیاد می‌بینیم. آدم‌هایی شاید مثل من و شما...

الی، کسی است که در این تئوری قرار است مظهر انسانیت باشد. ما در هیچ کجای فیلم از او بدی نمی‌بینیم. دختری است که مادرش را دوست دارد و نگران او است. روابطش با دیگران دوستانه و گرم است. مواظب بچه‌ها است و حتی برای نجات آنها به دریا می‌زند و جان خود را فدا می‌کند. تنها خرده‌ای که شاید بتوان به او گرفت این است که با نامزدش خوب تا نکرده. در این مورد هم فیلم به نظرم شواهدی ارائه نمی‌کند و هیچ اشاره ای به آنچه بین الی و نامزدش گذشته نمی‌کند. تنها در جایی از زبان سپیده می‌شنویم که الی مدتها است قصد به هم زدن رابطه با نامزدش را داشته، چون او اذیتش می‌کرده است. این اشاره برای اینکه بتوانیم الی را محکوم کنیم کافی نیست. درواقع در فیلم هیچ کجا فرض ما در مورد خوب بودن الی نقض نمی‌شود. تصویری که از او ارائه می‌شود همواره تصویر یک انسان بی عقده و دوست داشتنی است.

گروه دوستان فیلم درباره الی بیشترین همذات پنداری را در تماشاگر ایجاد می‌کنند. چون اصلا قرار است که نمایندگان مردم باشند. شبیه جامعه‌ای که خود ما جزئی از آنیم. شوخی‌ها، دست انداختن‌ها، بدجنسی‌ها و خودخواهی‌هایشان آینه‌ای است که پیش روی ما قرار گرفته است. از این نظر روابط این دوستان به شدت برای تماشاگر ملموس و پذیرفتنی است. اما این روابط پس از غرق شدن الی، به چالش کشیده می‌شود و استیصال و درماندگی جمع به نمایش گذارده می‌شود. اینجا است که واکنش هر یک از ایشان با توجه به شرایط و نقشی که مستقیم یا غیر مستقیم در حادثه داشته‌اند بروز می‌کند. در همه این لحظات تماشاگر می‌تواند خود را به جای تک تک این افراد قرار دهد و احتمالا اعتراف کند که اگر خود نیز جای هرکدام از ایشان بود همان عکس العملی را می‌داشت که آنها داشته‌اند. شگفت انگیز اینکه برآیند همین رفتارهای منطقی و ظاهرا انسانی شخصیت‌ها قرار است منجر به یک فاجعه شود. هنر فرهادی خلق چنین فاجعه‌ای از درون روابطی چنین عادی و روزمره است. دوستان سرانجام تصمیم می‌گیرند برای اینکه عواقب این حادثه گریبانشان را نگیرد، دست به یک انکار جمعی بزنند و از آبروی یک جان‌باخته به سود خویش استفاده نمایند. حتی سپیده که تا آخرین لحظه حاضر نیست پا روی وجدان خود قرار دهد در آخرین لحظه وا می‌دهد و بار سنگین بی اعتمادی را روی دوش نامزد الی می‌نهد.

از میان شخصیت‌ها، سپیده محور همه ماجراها است. او است که الی را به شمال کشانده تا با احمد آشنایش کند. او است که به اصرار الی برای رفتن توجه نمی‌کند و حتی برای مجبور کردن او به ماندن کیف دستی‌اش را پنهان می‌کند. او است که با پنهان کردن موبایل الی سعی می‌کند ارتباط او را با نامزدش قطع کند. نقش او در حادثه بیش از دیگران است و از این رو عذاب وجدانش نیز بیشتر. او تا آخرین لحظه دچار جدالی درونی است. اینکه حقیقت را بگوید و با اعتراف به اشتباه خود و بی‌گناهی الی، آبروی او را که دیگر در این دنیا نیست حفظ کند. یا با کتمان حقیقت از آبروی الی برای رهایی از دردسری که شاید گریبان خود و همراهانش را بگیرد، مایه بگذارد. او سرانجام در آخرین لحظه راه دوم را انتخاب می‌کند. به جا است در اینجا اشاره‌ای به بازی چشمگیر گلشیفته فراهانی در نقش سپیده بکنم و یکبار دیگر جای او را در سینمای ایران خالی کنم.

اما نامزد الی، او کسی است که گویی فقط به دنبال حقیقت آمده، نه به دنبال الی. او از مرگ الی نیست که غصه دارد. این را به وضوح در رفتار و گفته‌هایش می‌بینیم. درد او از گمانی است که بر الی می برد و زخمی که در خیال خود از الی خورده. او به دنبال مرحمی برای زخم خود آمده. اما آنچه به دست می آورد زخمی است به مراتب عمیق تر و دیوار بلندی از بی اعتمادی که تا همیشه بین او و دیگران باقی خواهد بود.

همانگونه که در آغاز گفتم با اینکه درباره الی به اینگونه تفسیر و تاویل ها راه می‌دهد، در عین حال داستانش را در نهایت ظرافت بیان می‌کند و تماشاگر را درگیر می‌کند. هرچند به نظرم در نیمه دوم، به دلیل چرخش داستانی، فیلم اندکی افت می‌کند. درباره الی از معدود فیلم های سینمای ایران است که از ساختاری دقیق و فکر شده برخوردار است و از اصول فیلمنامه نویسی کلاسیک پیروی می‌کند. نوشتن درباره جزییات فیلمنامه و کارگردانی آن نوشته دیگری را می‌طلبد. شاید در روزهای آینده در این وبلاگ نگاهی دیگر به این جنبه های درباره الی هم انداختم.

۳ نظر:

سجاد گفت...

مرسی از متن خوبی که حاضر کردی. واقعا متن خوبی هست. فقط اگر لطف کنی آدرس یا شماره ای از این سپیده خانم بما بدی تا یکی از این الیها رو برای آشنائی با ما به شمال بکشاند خیلی خوب میشه:دی اجرتون با آقا امام زمان انشاالله;)

ناشناس گفت...

با سلام،
واقعاً متن خوبی بود، من به تازگی فیلم درباره الی رو دیدم و ذهنم رو خیلی درگیر کرده بود. خوب بود که مختصری هم راجع به جمله اصلی و محوری فیلم می نوشتی. جمله ای که احمد به الی بیان کرد. فقط جای مبهم برای من اینجاست که آیا واقعاً می تونیم از همه این تفاسیر نتیجه بگیریم که الی خود کشی کرده وفیلم یک پایان نهیلیستی رو القا نمی کنه؟همه درباره قضاوت آدما توی این فیلم نوشتن وهیچ کس راجع به امکان خودکشی الی نظری نداده؟

نیگن گفت...

@ ناشناس : آخه دلیلی برای خودکشیِ الی وجود نداره!!!

در کل این فیلم بیش از حد تلخ بود..اواسط ش هم برای من کمی خسته کننده بود .
راستی "تقارن حضور شخصیت‌ها" هم جالب بود ، من بهشون توجه نکرده بودم