۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

رونق شعر و شاعری

این روزها آدم ها شعر نمی‌خرند و نمی‌خوانند. چون شعر را نمی‌توان فقط خواند. باید آن را مزمزه کرد و چشید. روی هر کلمه ایستاد و آن را حس کرد. اما در این روزگار پرشتاب کو وقت برای این همه کار ،چشیدن و ایستادن و حس کردن. آن هم تنها برای خواندن و درک یک شعر چند سطری ناقابل؟ که چه؟ این وقت را به هزارکار پرسودتر می توان گذراند.

بطور کلی نگاه عامه به خواندن، نگاهی مصرفی است. آنچه استفاده دست به نقد و روشن دارد خریدار بیشتر هم دارد. اول اخبار روز و بعد نوشته‌هایی که پاسخ مستقیم به نیاز آدم است. از اطلاعات پزشکی و علمی تا آنها که حس کنجکاوی افراد را فرو می‌نشاند. اینکه چشم فلان هنرپیشه چه رنگ است یا چه غذایی دوست دارد!

این البته چیز تازه ای نیست و همیشه بوده. ولی قدیم چون وقت بیشتر بود، به هر حال شعر جای خود را میان آدم‌ها و راه خود را از خطوط کتاب‌ها به دل و زبان افراد پیدا می‌کرد. این روزها اما، در عصر اطلاعات و ارتباطات که هر روز میلیونها خبر و مطلب از همه جا به سویمان سرازیر می‌شود، برای خواندن همین‌ها هم وقت کم می آوریم و مجبوریم سرند کنیم و بیشترشان را نخوانده رها کنیم. چه رسد به اینکه شعر بخوانیم. شاید دنیای امروز بیش از آنکه خواندن یادمان داده باشد، یادمان داده که چطور نوشته‌های کم خاصیت و وقت گیر را نخوانده رها کنیم (که البته این هم کار کمی نیست). با این حال گاهی در این غربال اطلاعاتی برخی نوشته‌های سودمند هم قربانی می‌شوند.

در دنیای دیجیتال هم کم و بیش این وضع حاکم است. وبلاگهایی که در آن نویسنده درد دل می کند و از حس و حال خود می‌نویسد معمولا طرفدار ندارد و وبلاگهای خبری و آموزشی پر طرفدارتراند.

دوره شعر انگار گذشته. دیگر شاعری رونق ندارد. مگر گونه های خاصی از آن. مثل شعرهای طنز اجتماعی و سیاسی که این روزها بسیار باب است و بیشترین طرفدار را دارد. یا ترانه‌ها که نه به تنهایی که با چاشنی موسیقی و صدای خواننده، خوراک مردم می‌شوند. اما شعر برای شعر شاید دیگر دوره‌اش سر آمده باشد. مثل بسیاری چیزهای دیگر که در این سرزمین فراموش شده.

نظر شما چیست؟

هیچ نظری موجود نیست: