از هرچه بگذریم سخن استاد خوشتر است. باز فیل بنده یاد هندوستان کرد و برآن شدم تا باز از مهرجویی بزرگ بگویم. این بار به چند بهانه. اول خبرهایی که دربارهی او و کارهای در دست ساختش شنیده میشود و سپس نکته ای آموختنی از او و کارکردن بی وقفهاش.
خب ابتدا اخبار تازه ای که درباره مهرجویی این روزها شنیده میشود:
بعد از روی کارآمدن وزیر ارشاد تازه زمزمه هایی در مورد رفع توقیف برخی از فیلمهای مانده در محاق و رنگ پرده نمایش ندیده، شنیده شد. از جملهی آنها فیلم سنتوری استاد است که البته هنوز نمایشش قطعی نشده و فعلا در مرحله از این تایید و از آن تکذیب است. هرچند اگر از این مرحله هم بگذرد و همه بگویند که فیلم نمایش داده خواهد شد، من که تا نروم و در سالن سینما سنتوری را با چشم خودم نبینم باور نمیکنم. به هر حال اگر روزی روزگاری این فیلم رنگ پرده رادید، از همه کسانی که فیلم را در خانه های خود دیده اند خواهش میکنم دوباره قدم رنجه کنند و در سینما هم فیلم را ببینند.
(خبر مرتبط)خبر دیگری که درباره مهرجویی شنیده شد این بود که او قصد ساخت سریال سیدجمال الدین اسدآبادی را دارد و به همین منظور به همدان رفته و از صدا و سیمای همدان بازدید کرده. پس از این خبر دیگری در اینباره منتشر نشد و معلوم نیست آخر این کار چه میشود. بعید نیست این هم بشود مثل پروژه انجام نشده زکریای رازی که مهرجویی چند سال قبل به ساخت آن تمایل داشت و حتی نوشتن متن آن را هم آغاز کرده بود.
و اما
آخرین خبر اینکه مهرجویی مقدمات ساخت یک فیلم سینمایی به نام "آسمان محبوب" را شروع کرده و از علی مصفا و لیلا حاتمی هم بعنوان بازیگران این فیلم نام برده میشود. شخصا دوست دارم این خبر بیشتر از قبلی جدی باشد. ترجیح میدهم آسمان محبوب مهرجویی را ببینم تا سید جمال الدین او را. هرچند به یقین میدانم که اگر مهرجویی ساربان است، خود میداند که از هر پیچ و گذرگاه چطور به سلامت بگذرد و چگونه هر دستمایهای را تبدیل به گوهر کند. به راستی که او کیمیاگری میداند. مهم این است که دست به کار باشد. این کار یا آن کار چندان مهم نیست.
مهرجویی با وجود همه بی مهریها و نااهلیها و دردسرهای توقیف و مجوز و غیره بیوقفه فیلم ساخته و میسازد. این ویژگی او ستودنی است و مخصوصا در برابر روش برخی دیگر از سینماگران ایران که با کارنکردن و فیلم نساختن به دلایل مختلف (نه لزوما خود خواسته) به شرایط سخت موجود واکنش نشان میدهند در تضاد قرار میگیرد.
مهرجویی هم در همان شرایطی کار میکند که دیگران. فیلمهایش هم کم توقیف نشدهاند. چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن. با این حال کارنامه پرباری دارد. هم از نظر تعداد فیلم و هم کیفیت آنها. او همواره دنبال راهی برای کار کردن است. کارنامه او نشان میدهد که او مدام کار میکند. یا مشغول فیلمسازی است. یا اگر شرایط فیلمسازی مهیا نباشد رمان مینویسد، ترجمه میکند و کتاب میخواند.
او در ضمن اینکه به راه خود میرود و کار خود را میکند، نسبت به شرایط هم بی تفاوت نیست و هرزمان که شرایطش فراهم بوده برای تغییر وضع موجود کوشیده است. همانگونه که در زمان انتخابات اولین فیلمسازی بود که صراحتا از کاندیدای مورد نظر خود پشتیبانی کرد و تلاش خود را هم نمود. اما بعد که آنطور که او میخواست نشد، زانوی غم بغل نگرفت و هرچند میدانست شرایط کار شاید برای او بیش از پیش سخت شده باشد باز سعی کرد مشغول به کار شود. بر خلاف برخی دیگر از فیلمسازان که نخواستند کار کنند و کارکردن را به اصطلاح تحریم کردند. این را نمیفهمم. یعنی چه که کسی کار کردن خود را تحریم کند؟ این دیگر چه جور اعتراضی است؟ به کجای کسی برمیخورد که کسی کار نکند؟ کجای دنیا کارنکردن فضیلت است؟
اصولا آنچه از هنرمند میماند آثاری است که خلق کرده. نه کارهایی که انجام نداده. اگر امثال ناصر تقوایی، آنها که به دلایل مختلف فیلم نساختند یا کم ساختند یا به دلیل شرایط از اصل خود دور شدند و به بیراهه رفتند، کمی پوست کلفت تر بودند و میماندند و میجنگیدند، اکنون سینمای ما چندین مهرجویی داشت و فیلمهای درخشانی همچون هامون، درخت گلابی، لیلا، دختردایی گمشده ، سنتوری و ... چندین برابر بود.
عمرآدمیزاد آنقدر دراز نیست که به کارنکردن و غر زدن و تحریم کردن سپری شود. دم مهرجویی بزرگ گرم که قدر لحظه لحظه عمر پربار خود را میداند. امیدوارم عمرش دراز باشد و در این اوج پختگی و جوانیاش هر روز کاری بکند کارستان تا ما هم از او و کارهای او بهره ای گیریم و حالی ببریم.