1- دیشب آخرین موزیک ویدیوی داریوش را میدیدم. روی زمین پوشیده از برف قدم میزد و میخواند: "سراب رد پای تو ، کجای جاده پیدا شد، کجا دستهاتو گم کردم که پایان من اینجا شد". و میان آن همه برف، آنچه بیش از همه سفید مینمود، خود داریوش بود. از برفی که دیگر یکسره موی و رویش را پوشانده.
همیشه داریوش گوش کردهام و این روزها بیشتر. داریوش و دنیای این روزهایش را بیشتر از پیش دوست دارم و آن صدای توأمان امید و اندوه را که روزگار، صیقل داده و تازهترش کرده. با آن چهره برف گرفته، داریوش این روزها خود بهار است. همانقدر تازه و آفتابی است و هر روز ترانهای نو میهمانمان میکند. این روزها بیشتر داریوش گوش میکنم.
2- دیشب آخرین موزیک ویدیوی داریوش را میدیدم، با آن موهای یکسر سفید. یاد ابی افتادم که او هم پاک سفید کرده. سیاوش قمیشی هم. این سه به همراه گوگوش، پای ثابت موزیکهایی هستند که گوش میدهم. با اینکه سنام تقریبا نصف آنها است اما هیچ کدام از خوانندههای جوانتر نمیتوانند ذره ای جای آنها را برایم بگیرند. مساله این نیست که جوانها نمیتوانند. این است که نمیخواهند. جوانها موزیکشان فرق دارد. خوبهایشان که دوستشان هم دارم کاوه یغمایی و امثال او هستند که سبک خودشان را دارند. موسیقی پاپ نسل گذشته با وجود محبوبیت بین جوانها انگار دارد منقرض میشود. چون این بزرگان دنبالهرو ندارند. مقلد چرا، اما دنبالهرو صاحب شخصیت و هویت مستقل خیر. نمیدانم بعد از اینها چه باید گوش کنم که همان حس و حال را برایم داشته باشد. کاش کاری که محمدرضا شجریان کرد آنها هم میکردند. یعنی تربیت کسی مثل همایون شجریان. کسی که بتواند ادامه آنها باشد.
همیشه داریوش گوش کردهام و این روزها بیشتر. داریوش و دنیای این روزهایش را بیشتر از پیش دوست دارم و آن صدای توأمان امید و اندوه را که روزگار، صیقل داده و تازهترش کرده. با آن چهره برف گرفته، داریوش این روزها خود بهار است. همانقدر تازه و آفتابی است و هر روز ترانهای نو میهمانمان میکند. این روزها بیشتر داریوش گوش میکنم.
2- دیشب آخرین موزیک ویدیوی داریوش را میدیدم، با آن موهای یکسر سفید. یاد ابی افتادم که او هم پاک سفید کرده. سیاوش قمیشی هم. این سه به همراه گوگوش، پای ثابت موزیکهایی هستند که گوش میدهم. با اینکه سنام تقریبا نصف آنها است اما هیچ کدام از خوانندههای جوانتر نمیتوانند ذره ای جای آنها را برایم بگیرند. مساله این نیست که جوانها نمیتوانند. این است که نمیخواهند. جوانها موزیکشان فرق دارد. خوبهایشان که دوستشان هم دارم کاوه یغمایی و امثال او هستند که سبک خودشان را دارند. موسیقی پاپ نسل گذشته با وجود محبوبیت بین جوانها انگار دارد منقرض میشود. چون این بزرگان دنبالهرو ندارند. مقلد چرا، اما دنبالهرو صاحب شخصیت و هویت مستقل خیر. نمیدانم بعد از اینها چه باید گوش کنم که همان حس و حال را برایم داشته باشد. کاش کاری که محمدرضا شجریان کرد آنها هم میکردند. یعنی تربیت کسی مثل همایون شجریان. کسی که بتواند ادامه آنها باشد.
۵ نظر:
من هم از ميان خواننده هايي كه داريم داريوش را بيش از همه دوست مي دارم . به نظرم او بهتر از بقيه مي داند از صدايش چگونه استفاده كند. هر كدام از اهنگ هايش برايم حسي تازه مي كند . البته اين سه نفر را هم فراموش نكنيم : ايرج جنتي ، اردلان سرفراز و شهيار قنبري .
چیزی که ترانه های داریوش و به قول خودت «صدای توأمان امید و اندوه» دارش را تکمیل کرده ترانه هاییست که انتخاب کرده. مساله ای که داریوش در اکثر کارهایش به آن پایبند بوده همین اصالت موضوعی است که در تقریبا همه ترانه هایش هست، و به قول خودت به مرور زمان صیقل داده شده ...
از بین جوانها ترانه های ناصر عبدالهی را دوست داشتم که زود رفت. ناصر هم در ترانه هایش دغدغه ای داشت. هنوز جایگزینی پیدا نکرده ام. من فکر می کنم مهم همین دغدغه است. اینکه یک تکامل معنایی را هنرمند طی کند...
در مورد ناصر عبداللهی باهات هم عقیده ام. یادش بخیر. خیلی زود رفت...
سلام من اهنگهای داریوش رو دوست داشتم اما پس از اینکه برادر عزیزم 3 هفته پیش ناباورانه بز دنیا رفت علاقم به اهنگهای داریوش بیشتر شده بخصوص اهنگهای یاس پرپر،سراب رد پای تو،
دوست عزیز، متاسفم و بهت تسلیت می گم
ارسال یک نظر