۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

امان از این قهوه تلخ

چه حکایتی است که تا یک نفر کارش می‌گیرد و مردم به‌اش توجه می‌کنند، زود یک عده شاخک‌هایشان فعال می‌شود واسه بهانه جویی و خرده گیری؟ نمونه‌اش همین سریال قهوه تلخ مهران مدیری که استقبال مردم ازش بی‌نظیر بوده و این روزها نقل مجالس است. اگر این سریال را دنبال کرده باشید می‌دانید که مدیری در آغاز قسمت اول چند کلامی با بیننده صحبت می‌کند و با قسم و آیه و جان من و جان تو، از بینندگان می‌خواهد که قهوه تلخ را کپی نکنند. همین شد دستمایه اولین بهانه جویی‌ها. درست فردای روزی که قسمت اول این سریال پخش شد، بعضی‌ها، سرخوش از اینکه دارند مچ مهران مدیری را می گیرند و او را رسوا می‌کنند، به ترانه تیتراژ آغاز سریال گیر دادند که چرا مدیری در تیتراژ، ترانه "امشب شب مهتابه" را خوانده و اسمی از سازنده‌اش نبرده است و او را که بینندگانش را به رعایت کپی رایت فرا خوانده بود، متهم کردند به نقض کپی رایت. خب البته من هم موافقم که خوب بود مهران مدیری در تیتراژ سریال‌اش اسمی از سازندگان این ترانه هم می‌برد. اما گمان نمی‌کنم کسی پیدا شود که نداند مدیری "امشب شب مهتابه" را خودش نساخته است. این یک ترانه فولکلور است که بارها و بارها خوانده شده و باز هم خوانده خواهد شد. هیچ کس هم نمی‌تواند آن را قبضه کند و ادعا کند که مال او است. مگر اینکه یک دفعه همه ملت همزمان آلزایمر بگیرند و یادشان برود که ترانه "امشب شب مهتابه" ای هم قبلا بوده است.

گیر بعدی به سریال بعد از قسمت سوم داده شد. وقتی که خط کلی قصه معلوم شد. بعضی ها که دوباره حس مچ گیری خون شان زده بود بالا با دیدن قسمت سوم شست‌شان خبردار شد که ای دل غافل ، این که همان قصه "ماشاله خان در بارگاه هارون الرشید" ایرج پزشکزاد است. خلاصه دوباره داغ دلشان تازه شد که مدیری نابکار، تو که خودت اوستای نقض کپی رایتی چطور از مردم می خواهی که قهوه تلخ‌ات را کپی نکنند؟ اما آنها که ماشاله خان را خوانده‌اند می‌دانند که تمام شباهت این کتاب با قهوه تلخ مدیری، همان سفر شخصیت اصلی به گذشته است و بس. اصولا سفر در تاریخ (گذشته و آینده) یک تم جذاب در تاریخ سینما است که بسیار مورد استفاده قرار گرفته و فیلمهای زیادی با این تم ساخته شده‌اند. اگر اینطور باشد اصولا هر فیلمی که قرار است ساخته شود باید یک لیست بلندبالا در ابتدای آن بعنوان آثاری که یک جوری از آنها الهام گرفته‌اند نمایش داده شود. با این اوصاف مثلا در سینمای هند با توجه به شباهت ها و موتیف‌های همیشگی، هر فیلمی باید به کل سینمای هند از اولین فیلم ساخته شده تا آخرین آن ادای احترام کند.

و اما گیر تازه به قهوه تلخ مدیری: تشکل حامیان حیوانات به دلیل استفاده از پوست حیوانات در سریال قهوه تلخ، از آن انتقاد کرد. اینجوری!

من می‌گویم بیایید ما هم یک گیری بدهیم حالا که بازارش گرم است.
مثلا می‌شود به تبلیغات منفی و غیرانسانی این سریال علیه بادنجان، این میوه! خوشمزه و خوش‌ترکیب اعتراض کرد.
یا همه خانمهایی که اسمشان شکوفه است به این نره غول قهوه تلخ اعتراض کنند.
کلا سعی کنید اعتراض کنید... به چی اش زیاد مهم نیست!

۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

فیلم روز

- سلام آقای فیلم نژاد، از اوضاع سینما چه خبر؟ فیلم خوب این روزها چی هست؟

- هیس، یک دقیقه ساکت باش ببینم بالاخره این معدنچی‌های شیلی کارشون به کجا کشید.

۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

چند پیشنهاد فرهنگی


فیلم:
روح نگار (Ghost Writer)
آخرین فیلم رومن پولانسکی است. فیلمساز نامداری که مدتی دستگیر شده بود و تازه آزاد شده است. این فیلمی است که استادانه ساخته شده و داستان و روایت فوق‌العاده‌ای هم دارد. فیلم یک اثر جنایی سیاسی است و داستان ساده‌ای دارد. اما با ساختار پیچیده و پازل‌گونه‌اش تماشاگر را تا آخر جذب می‌کند. بدون شک یکی از فیلم‌های بسیار خوبی است که این اوخر دیده‌ام. بازیگران فیلم هم ایوان مک گرگور و پیرس برازنان هستند.


زندگی دیگران
این فیلم جدیدی نیست. من تازه دیدم‌اش. ولی آنقدر تاثیرگذار و از آن مهمتر وصف حال بود که خواستم پیشنهادش کنم برای کسانی که ندیده‌اند. زندگی دیگران یک فیلم آلمانی است و سال 2006 ساخته شده. نام کارگردان فیلم Florian Henckel von Donnersmarck است که نمی‌شناسمش. هرکه هست فیلمش معرکه است. این فیلمی است که جایزه‌های بسیاری برده، از جمله اسکار بهترین فیلم خارجی سال 2006 را. داستان فضای پر از فشار و محدودیت آلمان شرقی را قبل از فروپاشی دیوار برلین روایت می‌کند. حال و هوای داستان، عجیب به حال و روز ما و فضای جامعه امروز ما شبیه است. آدم با دیدنش به تکرار تاریخ ایمان می‌آورد. روایت داستانی بسیار خوبی هم دارد. این فیلمی است که همه ایرانی ها باید ببینند. دیدنش برای بعضی امیدبخش است و برای بعضی دیگر عبرت آموز.


کتاب:
خواب خوب بهشت
نوشته سام شپرد
برگردان امیرمهدی حقیقت
نشر ماهی
مجموعه چندین داستان کوتاه سام شپرد، نویسنده، فیلمنامه نویس و بازیگر آمریکایی است. تم اغلب داستان ها تنهایی آدم‌ها است. آدمهایی که توی دنیای خودشان سیر می‌کنند، حرف‌های خودشان را می‌زنند و تنهایی‌های خودشان را دارند. داستانها ساده روایت می‌شوند و گاهی تلخ تمام می‌شوند و اغلب خواندنی‌اند. یکی دیگر از خوبی‌های این کتاب این است که در اندازه جیبی چاپ شده و راحت می شود همه جا آن را حمل کرد و در هر فرصتی خواند. کلا این شیوه کتاب جیبی چاپ کردن را دوست دارم. انتشارات ماهی به همراه انتشارات کاروان و تک و توک انتشارات دیگر، این کار خوب کتاب جیبی چاپ کردن را بعنوان سیاست کاری پی می‌گیرند. دست شان درد نکند.


ترانه:
ترانه میعادگاه
از آلبوم ساعت 25 رضا یزدانی
اوایل، کارهای رضا یزدانی را دوست نداشتم. به نظرم بیشتر ادا می‌آمد که نمی‌شد باهاش ارتباط برقرار کرد. اما تازگی‌ها نظرم کمی عوض شده. به نظرم یزدانی تازه صدای خودش را پیدا کرده. این صدا دیگر آن صدای نپخته پرنده بی پرنده نیست. یک صدای پر از حس است. پس از شنیدن صدای رضا یزدانی در تیتراژ آخر یکی از سریال‌های دو سه سال پیش تلویزیون بود که به این نتیجه رسیدم. به همین دلیل آلبوم تازه رضا یزدانی را خریدم و راضی‌ام از این خرید.
اولین ترانه این آلبوم ترانه‌ای است به نام میعادگاه که رضا یزدانی آن را با حامد بهداد خوانده است. ترانه جالبی است. یک جورایی با مزه است. یک ترانه عاشقانه با چاشنی فانتزی. البته ممکن است افراد مقید به چارچوب‌ها را بتاراند. اما به نظر من تجربه جالبی است. هرچند من اگر بودم نمی‌گذاشتم حامد بهداد این طوری بازیگوشی کند. به نظرم با لهجه آبادانی خواندن او در بعضی قسمت‌ها بی‌دلیل است و هیچ توجیهی ندارد. با این حال این ترانه را دوست دارم و این روزها زیاد گوشش می‌کنم.