۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

درباره سن پطرزبورگ




1- سن پطرزبورگ گرچه بعضی جاها حسابی می‌خنداند اما فیلم منسجمی نیست. مانده است بلاتکلیف که بالاخره کمدی‌ای است که با ادا و شکلک قرار است بخنداند یا یک کمدی موقعیت و شخصیت پرداز. مقایسه کنید مثلا اداها و چشمک زدن‌های عصبی یا نمایش اغراق آمیز قرص خوردن بهاره رهنما را با نوع کمدی که با حضور زوج تنابنده، قاسم خانی شکل می‌گیرد. این دو جنس کمدی کنار هم نمی‌نشینند و آدم نمی‌فهمد آخرش با چه جور کمدی‌ای طرف است.

2- شوخی‌های فیلم گاه فوق العاده‌اند و گاه بسیار سطحی. سکانس حضور فرشاد و کریم در خانه زن و اسپانیایی حرف زدن‌شان بی‌نظیر است. همینطور سکانس خاکسپاری. اما مثلا سکانس تئاتر و موش و گربه بازی فرشاد که می‌خواهد دور از چشم نامزدش، زن را همراهی کند چیزی نیست جز یک شوخی نخ‌نما که از جایی به بعد حتی حوصله تماشاگر را سر می‌برد. یا سکانس انتهای فیلم در هواپیما و اینکه فرشاد باز دارد مخ یک نفر دیگر را به همان شیوه و با همان حرف‌های همیشگی می‌زند، کاملا کلیشه‌ای است. اصولا حضور قاسم خانی، در هواپیما توجیه ندارد. از حضور همزمان کریم و فرشاد در یک هواپیما و یک پرواز که بگذریم، اصلا فرشاد قاعدتا انگیزه‌هایش برای رفتن به سن‌پطرزبورگ نباید آنقدر قوی باشد. این فقط تمهیدی است برای بازگذاشتن راه برای ساخت سن‌پطرزبورگ 2.

3- داستان فیلم لنگ می‌زند و این از پیمان قاسم خانی بعید است. امین حیایی که اول فیلم با پیرمرد تصادف می‌کند، یک دفعه از کجا و برای چه سر و کله‌اش دوباره پیدا می‌شود؟ اگر همه دوستان و آشنایان کریم در جریان وقایع هستند این همه موش و گربه بازی برای چیست؟ ظاهرا پاسخ همه ابهامات و گیرهای منطقی داستان قرار است سکانس پایانی فیلم در کلیسا باشد. اما این اطلاعات آنقدر دیر به تماشاگر داده می‌شود و همه چیز آنقدر هول هولکی برگزار می‌شود که تماشاگر قبل از اینکه وقت کند اتفاقات را هضم کند و رابطه‌ها را پیدا کند فیلم تمام می‌شود.

4- بخش‌های شبه مستند فیلم با صدای ناصر طهماسب را دوست داشتم. به نظرم بسیار به جا استفاده شده بود و بعنوان پاساژهایی فیلم را به جلو هل می‌داد و حال و هوای فیلم را هم عوض می‌کرد.

5- خداییش سر و وضع فرشاد و کریم با آن عینک و کلاه مخملی، به گانگسترهای فیلمهای دهه 60 بیشتر می‌خورد یا به یک جراح زیبایی!

6- اما زوج تنابنده و قاسم خانی عالی‌اند. تنابنده یک جوان ساده جنوب شهری است و قاسم خانی یک بچه زبل کلاس بالا. به هم می‌آیند. به نقش هایشان هم همینطور.

7- البته که توصیه می کنم فیلم راببینید. بعضی سکانس هایش شاهکارند و الحق می‌خندانند. فیلم خوش ساختی هم هست و این از بهروز افخمی بعید نیست. با این حال انسجام لازم را ندارد و هم از نطر کمدی و هم داستانی، یکدست نیست. همین باعث شده درحد یک کمدی متوسط باقی بماند و نتواند خود را به جایگاه کمدی‌های درجه یک ایرانی (که البته تعدادشان شاید بیشتر از تعداد انگشتان یک دست نباشد) برساند.

هیچ نظری موجود نیست: