۱۳۸۷ تیر ۹, یکشنبه

درباره گوگوش

پيش از اين هم در اين وبلاگ درباره گوگوش و علاقه ام به صدا و ترانه هايش نوشته بودم (اينجا) . انتشار آلبوم جديد گوگوش و مهرداد به نام شب سپيد بهانه اي شده تا دوباره درباره او بنويسم. اين بار كمي تحليلي تر و تفصيلي تر (درحد توان و دانش اندكم) به فعاليت هاي گوگوش به ويژه فعاليتهايش در دوره جديد كاري او خواهم پرداخت.

بيست سال حضور خاموش و درخشان
من مال نسل بعد از گوگوش ام و مثل هم نسلان ديگرم گوگوش را بعد از انقلاب و از ميان نوارهاي كاست قديمي شناختم. آن سال ها (نوجواني من) بازار خوانندگان لس آنجلسي در ايران رونق داشت و من هم كه اصولا پي گير اتفاقات و آلبوم هاي جديد موسيقي بودم مشتري هميشگي و پر و پاقرص اين نوارها بودم. خوانندگان قبل از انقلاب كه به آمريكا كوچ كرده بودند به همراه خوانندگاني كه همانجا اسم در كرده بودند اغلب سالي يك آلبوم بيرون مي دادند. اين آلبوم ها هركدام مدت محدودي خوراك من بودند و بعد، كنار مي رفتند. تنها نواري كه هميشه روي ميز نوارهاي من بود و هيچ وقت كهنه نشد يا كنار نرفت نوار گوگوش بود. هيچ وقت از شنيدن ترانه هاي گوگوش خسته نمي شدم و هميشه از آنها لذت مي بردم. ترانه هاي قديمي گوگوش هميشه تازه بودند.
ترانه هاي زيباي گوگوش به علاوه ي سكوت هنري او و اينكه ايران را ترك نكرد و بيست سال نخواند، او را به يك اسطوره ،حداقل در موسيقي پاپ ايران، تبديل كرد. با اينكه نمي خواند ترانه هايش همه جا شنيده مي شد و محبوب تر از هر خواننده ديگر بود. اين وضعيت عطش شنيدن دوباره صداي گوگوش را افزايش داد. در اين مدت حتي گاه ترانه هايي آماتوري كه معلوم بود در خانه و با ضبط صوت، ضبط شده اند به اسم گوگوش به دستمان مي رسيد.

زرتشت
تا اينكه گوگوش از ايران رفت. پس از يك كنسرت جنجالي و تکرار نشدنی در كانادا، اولين آلبوم خود به نام زرتشت را با همكاري بابك اميني منتشر كرد. اين آلبوم چيزي جز يك اعلام حضور مجدد براي گوگوش نبود. به رغم توانايي انكار ناپذير بابك اميني در نوازندگي، اين آلبوم نتوانست موفقيتي براي گوگوش به همراه داشته باشد. اشعار ترانه هاي آلبوم نيز كه منتسب است به شخصي به نام نصرت فرزانه (كه بعضي مي گويند خود مسعود كيميايي است) اشعار قابل توجهي نبودند. بدين ترتيب همه چشم انتظار فعاليت هاي بعدي گوگوش نشستند.

كيوكيو بنگ بنگ
اعلام حضور بعدي گوگوش تك ترانه اي بود به نام كيوكيو بنگ بنگ كه به همراه كليپ آن با تبليغات و سر و صداي زياد به بازار آمد. اين ترانه نيز براي گوگوش يك عقبگرد صد درصد بود كه پس از يكي دو بار شنيده شدن فراموش شد و به آرشيوها پيوست. اما با اين ترانه فصل جديدي در كارنامه هنري گوگوش گشوده شد و آن دوران همكاري او با مهرداد آسماني ،سازنده ترانه كيوكيو بنگ بنگ، است كه تا به امروز هم تداوم داشته است.

آخرين خبر
پس از دو تلاش نا موفق، آلبوم آخرين خبر گوگوش را مي توان اولين حضور قابل توجه و چشمگير گوگوش در سال هاي اخير دانست. اشعار خوب شهيار قنبري و زويا زاكاريان و آهنگهاي خوب آلبوم كه اغلبشان ساخته مهرداد آسماني بود، آلبومي موفق و شنيدني را براي گوگوش رقم زد كه از دل آن شاهكار کوچکی چون ترانه دلكوك خلق شد. غير از ترانه دلكوك كه به نظرم گل ترانه هاي اين آلبوم است بقيه ترانه ها متوسط اما آبرومندند.

مهرداد آسماني
مي خواهم چند كلامي درباره مهرداد صحبت كنم. هيچ وقت فكر نمي كردم كه روزي مهرداد آسماني را در چنين جايگاهي ببينم. نمي خواهم بگويم او صاحب جايگاه والايي است. اما كارنامه هنري او قبل از همكاري با گوگوش و بعد از آن اصلا قابل مقايسه نيست. مهرداد آسماني قبلا آهنگهاي شش و هشت و بزمي مي خواند. نمونه اش آهنگ "خانومي" كه از اولين آهنگهايي است كه از او شنيدم و بهترين نمونه از آن دوران كاري او محسوب مي شود. تنها بارقه استعدادي كه از او ديدم ، ترانه "مريم" او است كه با اينكه در همان سبك و سياق كارهاي قبلي مهرداد است از ملودي قابل توجه و زيبايي برخوردار است. مهرداد اما از آلبوم آخرين خبر گوگوش به بعد تحولي در سبك موسيقي خود به وجود آورد. آهنگ هايي كه او در اين آلبوم براي گوگوش ساخته آهنگهايي ساده و بدون پيچيدگي، اما شنيدني هستند. اين شيوه اي است كه او در ترانه هاي موفق آلبوم هاي بعدي خودش و گوگوش نيز دنبال كرده است.

مثلث هنري گوگوش – مهرداد – شهيار
شهيار قنبري كه شاعر چهار ترانه آلبوم آخرين خبر گوگوش بود از اين به بعد تبديل به ضلع سوم اين مثلث هنري شد. اولين محصول اين سه، آلبوم "مانيفست" از كار درآمد. مانيفست با اينكه دو ترانه شاهكار دارد اما بطور كلي موفق نيست. غير از دو ترانه "نجاتم بده" و "عشق يعني همه چيز" كه در آنها شعر و آهنگ خوب با هم جفت و جور شده اند، بقيه آهنگها همه يك جاي كارشان مي لنگند. يا شعر ، يا آهنگ.

شهيار قنبري
شهيار قنبري نياز به معرفي ندارد. يكي از معدود ترانه سرايان صاحب سبك و جريان ساز موسيقي پاپ ايران است. همكاري او با گوگوش و مهرداد در آلبوم هاي اخير ايشان از نقاط قوت کار آنها است. با اين حال به نظر مي رسد شهيار اين سال ها كمي فرق كرده است. دو مشكل عمده در ترانه هاي اخير او به چشم مي خورد كه گاه ترانه اي را كه مي توانست يك شاهكار شود را به پايين مي كشد. مشكل اول شعاري بودن برخي كارهاي او است كه باعث شده سطح كارهاي او از يك شعر به يك بيانيه اجتماعي سياسي كم مايه تنزل كند. از جمله در آلبوم مانيفست ترانه "آي مردم مردم" نمونه بارز چنين شعارزدگي است. مشكل دوم ترانه هاي اخير او عدم تناسب برخي جملات در ترانه هاي او با كل ترانه است. اخيرا در شعرهاي زيادي از شهيار اين مساله ديده مي شود كه يك ترانه زيبا و شاعرانه با يكي دو جمله سطحي و ناهماهنگ خراب مي شود. اين مساله مخصوصا در آلبوم شب سپيد بيشتر به چشم مي خورد كه در ادامه بيشتر به آن خواهم پرداخت.
شهيار قنبری شاعر برخي از ترانه هاي محبوب و خاطره انگيز من است. مطئنم كه با تجربه يك عمر ترانه سرايي اين نكات را حتما مي داند. شايد اين رويكرد تازه او است به ترانه و ساختار شكني اش. نمي دانم. به هرحال هنوز براي ترانه هايش احترام زياد قائلم. گرچه برخی ترانه های اخیر او را نمی پسندم.

شب سپيد
هرچند در آلبوم هاي قبلي هم گوگوش و مهرداد ترانه هاي دوصدايي اجرا كرده بودند اما شب سپيد اولين آلبوم مشترك اين دو است. البته اين بار آهنگ دوصدايي ندارند. اين آلبوم هم در ادامه كارهاي قبلي آنها است و حركت رو به جلويي به شمار نمي آيد. شب سپيد همچنان آلبومي است متوسط. آلبومي كه آبرويي از كسي نمي ريزد اما اتفاق مهمي هم با آن نمي افتد. گوگوش در اين آلبوم برخي از ترانه هاي قديمي خود را مجددا اجرا كرده. همچنين به جز ترانه "شك مي كنم" بقيه ترانه هاي او قبلا از تلويزيون هاي ماهواره پخش شده بودند. اينجا مي خواهم اشاره مجددي بكنم به نكته اي كه درباره اشعار شهيار گفتم. شب سپيد يك ترانه دارد كه قطعا يك شاهكار مي شد اگر شعر بهتري داشت. ترانه "به تو فكر مي كنم" كه از اجراي فوق العاده گوگوش و آهنگ روان مهرداد برخوردار است، اما از شعرش ضربه زيادي خورده است. اين شعر را شهيار بي نظير و شاعرانه شروع مي كند:
روي ابريشم چين نبض صداتو مي شه دوخت
مي شه اسم تو رو به شعله گره زد و نسوخت
مي شه ته مونده ي دريا رو به يادت سركشيد
مي شه جز تو حتي آسمون آبي رو نديد
پس از اين شروع درخشان ناگهان آن همه استعاره و شاعرانگي به ورطه روزمرگي مي افتد و فرهنگ واژگان به كلي عوض مي شود:
اشكاي من گوله گوله مي چكن رو ماهي تابه
همه دود مي شن مي سوزن شام من گريه كبابه
به نظرم تنها چيزي كه شهيار را بر آن داشته كه همچين بيتي بگويد هم قافيه بودن "ماهي تابه" و "كبابه" بوده است. در ادامه هم البته نه تا اين حد اما به هر حال نسبت به جملات آغازين، شعر افت مي كند و به ترانه اي متوسط تبديل مي شود. بدين ترتيب يكي از ترانه هايي كه قابليت تبديل شدن به يك شاهكار را داشت هدر مي رود.
در ترانه جنگل شش و هشت مهرداد هم علي رغم شعر خوب آن گاهي جملات نچسبي مي شنويم. از جمله عبارت "طرح نجات بچه هاي ميهن" كه هم نابجا است و هم بد خوانده شده.

....
گوگوش هنوز در دوره جديد فعاليت هاي هنري خود كاري نكرده كه كارستان باشد. همكاري او با مهرداد شايد اين فرصت را به او داده كه با فضاي هنري لس آنجلس آشنا شود. با اين حال اين همكاري ديگر به ورطه تكرار افتاده. صداي گوگوش براي اينكه دوباره بدرخشد نيازمند روحي تازه است. نمي دانم آيا آهنگسازي در لس آنجلس هست كه بتواند اين روح تازه باشد يا خير. من كسي را نمي شناسم. شايد هنوز مهرداد آسماني براي او نه بهترين كه تنها گزينه باشد. حداقل با مهرداد نه به تمامي اما تا حدودي هم ميل گوگوش به خواندن و هم عطش ما به شنيدن فرو مي نشيند. گوگوش صداي بي همتا و تكرار نشدني موسيقي ايران است. اميدوارم حالا حالاها بخواند و هر روز هم بهتر. ترانه هرچه باشد، صداي گوگوش و نحوه اجرايش بدون نقص است.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

نقد جالبی بود...
پیروز باشید

پری گفت...

زنده وجاوید باد کنسرتهای داغ داغ داغ گوگوشی