در دانشگاه فلاپی دیسک، یا همان دیسکت خودمان، ابزار اصلی نگهداری برنامهها و نقل و انتقال اطلاعات بود. پروژهها را با آن تحویل میدادیم. برنامهها را که گاه پنج شش تا دیسکت جا میگرفت (زیاد نیست؟ آن موقع خیلی بود) و مجبور بودیم یکی یکی داخل فلاپی درایو بگذاریم و برنامه را نصب کنیم. سر کلاسها برایمان از ابزار ذخیره سازی قدیمی میگفتند. از چیزی به نام درام و چیزهای دیگری که الان اسمشان یادم نیست. فلاپی آن زمان تکنولوژی روز بود و انتخاب اول و آخر. زمانی که نه کول دیسکی بود و نه هارد اکسترنالی و نه حتی سیدی.
فلاپی دیسک هم رفت به موزهها. به همین زودی. دیگر سر کلاسها استادهای کامپیوتر برای جوانهای امروزی تعریف میکنند که روزی روزگاری (که به نظر دانشجوها خیلی دور می آد). آن وقت که نه اینترنتی بود و نه چیز دیگری، ابزار ذخیره سازی و نقل و انتقال یک چیزی بود به نام فلاپی دیسک که این شکلی بود، یک مربع چهار گوش باریک. یک وسیله 3.5 اینچی که همهاش 1.44 مگ جا میگرفت و تازه بعد از یک مدت پر میشد از بدسکتور و باید می انداختیاش دور. دانشجوها هم بدون شوق و انگیزهای به حرفهای استاد گوش میدهند و پیش خودشان فکر میکنند که دانستن این آت و آشغالهای عهد بوق، به چه دردشان میخورد. غافل از اینکه همین آت و آشغالها خاطرات یک نسل را تشکیل میدهند. نسلی که شاید فقط ده پانزده سال پیش روی همین صندلی ها نشسته اند و به حرفهای همین استاد گوش دادهاند.