اولين تصويري كه از
رضا کیانیان در ذهن دارم مربوط مي شود به فيلم پاتال و آرزوهاي كوچك. بچه بودم . شايد ده دوازده سالم بيشتر نبود كه اين فيلم را ديدم. ازش چيز زيادي يادم نيست. اما قيافه عجيب و موهاي خاص بازیگرش به يادم مانده. آن موقع نمي دونستم كه اين آدم رضا كيانيانه. راستش با حسن دادشكر كه آن زمان توي سريال"پدرپادشاه" دهه فجر درنقش يكي از آن بچه هاي لوس بازي مي كرد اشتباهش گرفته بودم.
چند سال بعد، وقتي كه بزرگ تر شده بودم و سینما يك كم برايم جدي تر شده بود، فيلم كيميا ساخته احمدرضا درويش را ديدم. آن زمان، زمان اوج خسرو شکیبایی بود كه انصافا هم در فیلم کیمیا غوغا كرده بود. اما اين فیلم نقطه شروع موفقيت هاي رضا كيانيان هم بود. كيانيان با كيميا ديده شد و بازي اش مورد توجه قرار گرفت. علي رغم اينكه چهره اش شايد مناسب ستاره شدن در سينما نبود. و هيچ وقت تا به حال به آن معنا، ستاره هم نبوده. اما از آن آدمها است كه حضور دلنشيني روي پرده دارند و آدم با اشتياق نگاهشان مي كند.
بعد از كيميا، كيانيان در دو فيلم بازي كرد و در آنها تيپ تقريبا مشابهي را ارائه كرد. درد مشترک و مادرم گيسو. فيلم هايي نه خيلي مهم اما آبرومند كه براي به نمايش گذاشتن هنر رضا كيانيان كفايت مي كردند. كيانيان در فيلم درد مشترك باز با خسرو شكيبايي همبازي بود. بعد از اين كارگردان هاي مطرح به سراغ كيانيان آمدند. مسعود كيميايي ، بهرام بيضايي ، ابراهیم حاتمی کیا و كمال تبريزي.
بازي كوتاه اما چشمگير رضا کیانیان در نقش يك لمپن در فيلم سلطان مسعود کیمیایی ، جلوه ديگري از هنر بازيگري او و توانايي هاي او را در ارائه نقش ها و تیپ هاي متفاوت ، آشكار كرد. پس از اين فيلم او در "سینما سینما است" يك بار ديگر به اجراي تيپ روشنفكري خود بازگشت.
نقطه اوج دوم بازيگري رضا كيانيان، دوباره نقشي كوتاه ،اين بار در فيلمي از ابراهيم حاتمي كيا بود: آژانس شيشه اي.و بلافاصله نقش جمعه در فيلم روبان قرمز.
از اين به بعد او در بيش از 20 فيلم و سريال بازي كرد و حضورش اعتباري براي هر يك از اين فيلم ها بود. كه شاخص ترينشان اينها است: سگ كشی، خانه اي روي آب، فرش باد،گاهی به آسما ن نگاه كن، ماهي ها عاشق مي شوند ، يك بوس كوچولو و ...
ويژگي بازي كيانيان نقش هاي كاملا متفاوتي است كه بازي كرده. خودش در
مصاحبه اي گفته بود كه دوست دارد فیلمنامه نویسان و کارگردان ها اگر نقش خاص و پيچيده اي در فيلمشان بود بدانند كه كيانيان هست كه آن را ايفا كند.
از مجموعه فيلم هاي او، فيلم هايي كه با بهمن فرمان آرا كاركرده را دوست ندارم. اصولا فرمان آرا را فیلمساز خوبي نمي دانم. نمي دانم شازده احتجاب چگونه از بين ساخته هايش استثنا شده و فیلم خوبي درآمده. فيلم هاي اخير او بخش زيادي از اعتبارشان به دليل حضور رضا کیانیان است.
كيانيان در تئاتر نيز كارنامه درخشاني دارد. با كارهاي حميد سمندريان و دکتر علی رفیعی روي صحنه رفته است . من دو تئاتر او را ديده ام. بازي استريندبرگ و حرفه اي ها كه البته به نظرم هر دو تئاتر هاي متوسطي بوده اند. متاسفانه از كارهاي قديمي و مطرح كيانيان هيچ كدام را نديده ام. مخصوصا ديدن نمايش "يك روز از زندگي دانشمند بزرگ وو" كار دکتر رفیعی از آرزوهاي دست نيافتني من است. اميدوارم روزي كيانيان را در تئاتري از دكتر علي رفيعي ببينم.
آرزوي ديگرم نيز حضور كيانيان در فيلمي از داریوش مهرجویی است. مطمئن نيستم اين آرزو محقق شود. شايد حضور اين دو بزرگ در كنار هم مصداق ضرب المثل دو پادشاه و يك اقليم باشد.